جدول جو
جدول جو

معنی قصدا - جستجوی لغت در جدول جو

قصدا
آگاهانه خواستی
تصویری از قصدا
تصویر قصدا
فرهنگ لغت هوشیار
قصدا
باالارده، به تعمد، تعمداً، خواسته، عمداً، متعامداً، متعمداً
متضاد: سهو
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صدا
تصویر صدا
(دخترانه)
انعکاس صوت، پژواک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قصد
تصویر قصد
آهنگ، عزم، منظور، مقصود، سوءنیت
قصد داشتن: عزم و آهنگ داشتن
قصد قربت: آهنگ کاری نیکو کردن با نیت تقرب به خدا
قصد کردن: آهنگ کردن، عزم کردن، برای مثال کجا گویم که با این درد جانسوز / طبیبم قصد جان ناتوان کرد (حافظ - ۲۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصبا
تصویر قصبا
نیزار، نیستان، دستۀ نی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصوا
تصویر قصوا
دورترین، دور، بالاترین، بالا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدا
تصویر صدا
آواز، بانگ، برای مثال تو را که این همه بلبل نوای عشق زند / چه التفات بود بر صدای منکر زاغ (سعدی - لغت نامه - صدا) ، آوازی که در کوه یا جای دیگر می پیچد و دوباره به گوش می رسد، آوازی که از انعکاس صوت به وجود می آید، برای مثال این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا (مولوی - ۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
(قُ)
قصبه ای است در ناحیه ای که بدان طوران گویند. و دارای روستا و باغهای انگور و انار و میوه جات فراوان است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
نسبت است به قصدار. (لباب الانساب). رجوع به قصدار شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نیستان. (دهار). رجوع به قصباء شود
لغت نامه دهخدا
(قَ صَ دَ)
یکی قصد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قصد شود، برگ و شاخ که نخستین برآید از درخت خاردار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قِ دَ)
پاره از چیزی شکسته. ج، قصد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جعفر بن خطاب، مکنی به ابومحمد. از محدثان است. وی در بلخ سکونت کرد و از ابوالفضل عبدالصمد بن محمد بن نصیر عاصمی حدیث شنید. از او ابوالفتوح عبدالغافر بن حسین بن علی کاشغری حافظ روایت دارد. (لباب الانساب). واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
لغت نامه دهخدا
(نَ پَ رُ تَ)
عمداً. از روی عمد و قصد. از قصد. در برابر سهواً. به قصد. رجوع به قصد شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نام ناحیه ای است مشهور نزدیک غزنه که جزو کشور هندوستان محسوب میشود. ابونضر عتبی در کتاب یمینی گوید: قصدار از نواحی سند است و این گفته درست است. (معجم البلدان). رجوع به قزاور شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
موضعی است که از آنجا عنبر آورند. (منتهی الارب). و شاید مصحف قصدار باشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از قصد
تصویر قصد
میانه راه رفتن، عدل، تعمد، عمد
فرهنگ لغت هوشیار
صوت، آوازی باشد که در کوه و گنبد و امثال آن پیچد و باز همان شنیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
همند (حیاط خانه گویش مازندرانی) پیشسرای، بستگی دور، کرانه بخش، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاصدا
تصویر قاصدا
عمدا، قصدا، از روی عمد و قصد، از روی عمد عمدا قصدا عاملا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصاد
تصویر قصاد
جمع قاصد، پیکان اسکان جمع قاصد پیکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصده
تصویر قصده
شکسته: از چوب یااز نی برگ نو شاخه نو که از خاربن برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصفا
تصویر قصفا
دندان شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصد
تصویر قصد
((قَ))
اراده کردن، میانه روی، از روی عمد و غرض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صدا
تصویر صدا
((صَ یا ص))
پژواک، انعکاس صوت، بانگ، آواز، آن چه که شنیده می شود
صدا چیزی را درنیاوردن: کنایه از درباره آن با کسی سخن نگفتن و رازش را فاش نکردن
صدا کسی را درآوردن: کنایه از موجب خشم و اعتراض او شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قصد
تصویر قصد
خواست، آهنگ، انگیزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صدا
تصویر صدا
آوا، سدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صدا
تصویر صدا
Voice
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قصد
تصویر قصد
Intention
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قصه افسانه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از قصد
تصویر قصد
intenção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صدا
تصویر صدا
голос
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قصد
تصویر قصد
намерение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صدا
تصویر صدا
Stimme
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قصد
تصویر قصد
Absicht
دیکشنری فارسی به آلمانی