آواز، بانگ، برای مثال تو را که این همه بلبل نوای عشق زند / چه التفات بود بر صدای منکر زاغ (سعدی - لغت نامه - صدا) ، آوازی که در کوه یا جای دیگر می پیچد و دوباره به گوش می رسد، آوازی که از انعکاس صوت به وجود می آید، برای مثال این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا (مولوی - ۴۳)
پژواک، انعکاس صوت، بانگ، آواز، آن چه که شنیده می شود صدا چیزی را درنیاوردن: کنایه از درباره آن با کسی سخن نگفتن و رازش را فاش نکردن صدا کسی را درآوردن: کنایه از موجب خشم و اعتراض او شدن