معنی قصبا
- قصبا
- نیزار، نیستان، دستۀ نی
واژههای مرتبط با قصبا
قصبا
- قصبا
- نیستان. (دهار). رجوع به قصباء شود
قلبا
- قلبا
- از ته دل
حصبا
- حصبا
- سنگریزه
قصوا
- قصوا
- دورترین، دور، بالاترین، بالا
حصبا
- حصبا
- سَنگ ریزه، خرده سنگ، ریگ، حَصاء، حَصیٰ
قصبات
- قصبات
- قصبه ها، آبادی های بزرگی که از چند ده و دهکده تشکیل شده باشد، دهستان ها، شهرک ها، جمعِ واژۀ قصبه
قصاب
- قصاب
- کسی که گاو و گوسفند و مانند آن ها را می کشد، گوشت فروش
قوبا
- قوبا
- هر نوع بیماری پوستی همراه با بثورات، بریون، گریون، گوارون
قصفا
- قصفا
- دندان شکسته
