- قشعریره
- فراشا (حالتی که پیش از رسیدن تب عارض می شود)، ترنجیدگی، لرزه ناگاه مو بر بدن برخاستن از احساس مکروهی یا از تصور آن، جمع شدن پوست بدن، لرزش لرزه لرز
معنی قشعریره - جستجوی لغت در جدول جو
- قشعریره ((قُ عَ رَ یا رِ))
- ناگاه مو بر بدن خاستن از احساس مکروهی یا از تصور آن، جمع شدن پوست بدن، لرزش، لرزه، لرز
- قشعریره
- تغییر حالت پوست بدن و جمع شدن آن و راست شدن موهای بدن از شدت سرما یا علت دیگر، لرز، لرزه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اشعری، از فرقه های اهل سنت، پیرو ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری که معتقد به جبر بوده و با خردگرایی مخالف بودند، جمع اشاعره، پیرو فرقۀ اشعری
مویرگ، رشته فرنگی، پرده دوخبافت دوخ باف مونث شعری قوه شعریه
شریر، بدکار، صاحب شرّ، شرور
واحد اندازه گیری وزن معادل یک میلی گرم
قریردرفارسی چشم خنک چشم سرد
شبیه مو، مویین