شریره شریره شریره. سوزن کلان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، یکی شریر، یک درخت دریایی. (از اقرب الموارد) ، تأنیث شریر، به معنی بد و بدکار: ارواح شریره. (یادداشت مؤلف). بدکار. (از اقرب الموارد). رجوع به شریر شود لغت نامه دهخدا
ذریره ذریره داروی خشک ذرور، نوعی بوی خوش عطر ذرور، گل شیپوری ایتالیایی. پر گنه آمیزه ای از بوهای خوش فرهنگ لغت هوشیار
حریره حریره شیر با خوراکی است از آرد و شیر و روغن که برای بیمار پزند قطعه حریر، حلوایی رقیق از آرد برنج و مغز بادام و شکر فرهنگ لغت هوشیار
