جدول جو
جدول جو

معنی قست - جستجوی لغت در جدول جو

قست
قسط بنگرید به قسط قسط
تصویری از قست
تصویر قست
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یونانی تازی گشته لادن از گیاهان گیاهی است از تیره سیستاسه جزو رده لپه ییهای جدا گلبرگ که به صورت درختچه می باشد، در حدود 20 گونه از این گیاه شناخته شده که همه بنواحی بحر الرومی متعلق می باشند. گلبرگهایش صورتی رنگ و میوه اش گبسولی شکل است. از این گیاه صمغی خوشبو بنام لادن ترشح می شود که در عطرسازی و پزشکی مورد استعمال دارد لادن قستوس لادن لادنون لادن اسپانیا شقوس. توضیح لادن را که به عنوان مرادف این گیاه ذکر کرده اند بالادن معمولی که گیاهی از تیره شمعدانیها است نباید اشتباه کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تست
تصویر تست
آزمایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قسمت
تصویر قسمت
بخش، برخ، پاره، سرنوشت، بخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قسم
تصویر قسم
سوگند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قسط
تصویر قسط
مانده، باز پرداخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قوت
تصویر قوت
نیرو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بست
تصویر بست
تحصن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رست
تصویر رست
رشد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از است
تصویر است
پائئن واساس چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بست
تصویر بست
سد نمودن، بستن و بمعنای به اماکن مقدسه پناه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست
تصویر دست
از اعضای بدن، بازو و ساعد و کف دست و انگشتان را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست
تصویر پست
حقیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سست
تصویر سست
بی حال، بی رمق، کاهل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رست
تصویر رست
آزادی و رهائی و خلاصی و نجات
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ایست فرانسوی بمعنی حرکت و جنبش تن عموماً و دست خصوصاً گاه سخن گفتن و اشاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جست
تصویر جست
جهیدن، پریدن تفحص کردن، جستن تفحص کردن، جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چست
تصویر چست
چالاک و چابک را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خست
تصویر خست
خساست، فرومایگی، نامردی، فروده، ناکسی
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ای است انگلیسی که در زبان فارسی متداول شده و بمعنی امتحان و آزمایش است و در مورد استعدادهای طبیعی و اکتسابی افراد بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست
تصویر پست
پایین، تحت، زیر، کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سست
تصویر سست
نرم و ملایم، نازک، ناتوان، ضعیف، کم زور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شست
تصویر شست
غسل و شست و شو انگشت بزرگ دست و پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شست
تصویر شست
شستشو، عمل شستن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلت
تصویر قلت
کم شدن، کم بودن، کمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژست
تصویر ژست
وضع بدن و حرکات اندام شخص، کنایه از حرکت و رفتاری که شخص با آن مقصود و احساس خود را بیان می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خست
تصویر خست
خسیس بودن، فرومایگی، پستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوت
تصویر قوت
خوراک، خوردنی، طعام، روزی
قوت لایموت: خوردنی به قدری که کسی بخورد و از گرسنگی نمیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسط
تصویر قسط
ریشۀ گیاهی بی ساقه با برگ های پهن و ضخیم، با رنگی مایل به زرد و طعم شیرین که در طب به کاربرد دارد، کوشنه، قسطس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوت
تصویر قوت
توان، نیرو، زور، فیض خداوند
قوت کردن: زور زدن، نیرو به کار بردن، قوی کردن
قوت گرفتن: نیرو گرفتن، توانا شدن، کنایه از زیاد شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بست
تصویر بست
بن ماضی بستن، پسوند متصل به واژه به معنای بسته مثلاً داربست، چوب بست،
جایی که کسی از ترس به آنجا پناه ببرد که نتوانند او را دستگیر کنند مانند اماکن مقدس و خانه های بزرگان، برای مثال گریزگاه دل خسته زلف چون شست است / ستم رسیده علاجش نشستن بست است (میرنجات - لغتنامه - بست)بند، بش، سد، خاک یا گلی که جلو آب سیل یا رود را سد کند،
عقده، گره، بستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مست
تصویر مست
کسی که در اثر خوردن نوشابۀ الکلی از حال طبیعی خارج شده
کنایه از خمارآلود مثلاً چشم مست
کنایه از شادمان
کنایه از عصبانی
کنایه از غافل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از است
تصویر است
فعل سوم شخص مفرد معین که ماضی نقلی به کمک آن صرف می شود مثلاً گفته است، مقابل نیست، فعل سوم شخص مفرد مضارع از مصدر «بودن»، هست مثلاً هوا سرد است
اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان که امروزه یک پنجم از اصل آن باقی مانده است، ابستا، استا، وستا، ستا، برای مثال شهنشاه ایران سر و تن بشست / به جایی خرامید با زند و است (فردوسی - ۴/۲۷۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مست
تصویر مست
گله، شکایت، برای مثال ای از ستیهش تو همه مردمان به مست / دعویت سخت منکر و معنیت خام و سست (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۸)، ناله وزاری، غم، اندوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رست
تصویر رست
رس، نوعی خاک که از امتزاج آن با آب خمیری چسبنده حاصل می شود و می توان آن را به شکل های مختلف درآورد و به واسطۀ مواد خارجی به رنگ های زرد، سرخ، خاکستری، سبز، سیاه، سفید در می آید، خاک رس
سخت، محکم، استوار، برای مثال خویشتن دار باش و رست و امین / کز یسار تو ناظرند و یمین (اوحدی - مجمع الفرس - رست)
دلیر، چیره
فرهنگ فارسی عمید