جدول جو
جدول جو

معنی قزاگند - جستجوی لغت در جدول جو

قزاگند
جامه ای که با ابریشم خام آگنده شده باشد،
خفتان، نوعی جامۀ کژآگند که هنگام جنگ بر تن می کردند، کبر، گپر، گبر، تجفاف
تصویری از قزاگند
تصویر قزاگند
فرهنگ فارسی عمید
قزاگند
(قَ گَ)
بر وزن و معنی قزاغند است که جامۀ پنبه و ابریشم آکندۀ آجیده کرده باشد که در روزهای جنگ پوشند، و او را خفتان گویند و نهالی و توشک و جامۀ خواب را نیز گفته اند. (برهان). رجوع به قزاغند شود
لغت نامه دهخدا
قزاگند
نادرست نویسی کژآگند جامه رزم، نهالی جامه ای که در حشو آن ابریشم خام و پنبه و آجیده کنند و به هنگام جنگ پوشند، نهالی توشک
فرهنگ لغت هوشیار
قزاگند
((قَ گَ))
خفتان، لباس جنگ، نهالی، توشک. کژاغند و قزاگند و کزاگند و کجاکند نیز گفته می شود
تصویری از قزاگند
تصویر قزاگند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

میوۀ بی مغز نوعی درخت پسته که با آن پوست حیوانات را دباغت می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هزدگند
تصویر هزدگند
کیسه ای غده مانند در زیر پوست شکم سگ آبی نر و ماده که در طب قدیم برای رفع تشنج و دردهای عصبی به کار می رفت، خزمیان، جند بیدستر، جند بیدست، خایۀ سگ آبی، آش بچگان، جند بادستر
فرهنگ فارسی عمید
(کَ غَ)
قزاکند. کژآکند. کژآغند. کجاغند. جامه ای که در حشو آن ابریشم و پنبه نهند و آجیده کنند و در روز جنگ پوشند، نهالی. توشک. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به قزاکند و کژآکند و کژاغند شود
لغت نامه دهخدا
حمزه طاهر. از نویسندگان است. او راست: 1- اتحاد المسلمین فی الاسلام. 2- نظراتی در تمدن جهان و مذاهب سیاسی و اجتماعی آن. این کتاب را جلال نوری بیک به ترکی ترجمه کرده و حمزه طاهر و عبدالوهاب عزام آن را به عربی ترجمه کرده اند و به سال 1920 میلادی / 1338 هجری قمری در 333 صفحه در مصربه چاپ رسیده است. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1507)
لغت نامه دهخدا
(قُ غُ)
بار درخت پسته است و آن را مغز نمیباشد و بدان پوست را دباغت کنند. گویند درخت پسته یک سال پستۀ مغزدار و یک سال بی مغز بار می آورد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
از دههای سمرقند است. (معجم البلدان). سمعانی در انساب گوید: گمان میرود که از دههای سمرقند بوده باشد، و جماعتی بدان منسوبند. (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به قزغندی شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
دهی از دهستان قهرود بخش قمصر شهرستان کاشان واقع در 6000 گزی جنوب باختری قمصر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی وسردسیری است. سکنۀ آن 800 تن. آب آن از رود خانه محلی و سه رشته قنات و محصول آن میوه، غلات، گل محمدی. شغل اهالی زراعت و گله داری و مکاری و قالی بافی است. راه مالرو دارد. بنای حسینیۀ آن قدیمی است، و چنار کهن سالی دارد. مزارع کبوددره، رضاآباد سنگان و لای سفید جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لُ جِ)
دهی از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان. در 12هزارگزی شمال باختری بهبهان و 12 هزارگزی شمال شوسۀ بهبهان به اهواز واقع است. موقع جغرافیائی آن دشت گرم سیر مالاریائی است. 498 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و چشمه، محصول آن غلات، برنج، حبوبات، کنجد، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تُ / تُ رُ دَ / دِ)
مخفف زرآگند، یعنی زرین و مطلا. (فرهنگ رشیدی) :
رکاب شمس تبریزی گرفتم
که زین شمس زرگند عظیم است.
مولوی (از فرهنگ رشیدی).
رجوع به زرکند شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نام قریه ای است بنزدیکی سمرقند و بین آن و سمرقند دو فرسخ راه است. (از معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(اُ گَ)
رجوع به اوزگند شود، ازلغباب فرخ، برآمدن پر جوجه. برآمدن پر چوزه. (منتهی الارب). برآمده موی شدن جوژه
لغت نامه دهخدا
(هََ زَ گُ)
جندبیدستر را گویند که آش بچه ها باشد و به ترکی قندزقوری گویند. (برهان). رجوع به هزد شود
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو گَ)
از: گوز (گردو) + آگند. (آگنده) جوزاغند. جوزغند. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). بر وزن و معنی جوزاغند است که معرب آن باشد، و آن شفتالویی است خشک که درون آن را از مغز گردکان پر کرده باشند. (برهان). بر وزن و معنی جوزاغند است و آگند و آغند به معنی پرشده است و گوز به معنی گردکان است و جوز معرب آن است. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِ / سَ مَ)
سزاوار. درخور. لایق. سزا: و بلطف بی علت ذات او را (انسان را) سزامند سریر خلافت و شایستۀخلعت رسالت کرد. (ترجمه صیدنه ابوریحان بیرونی).
به بسدین لب خود بوسه داد فرق ترا
که تاج و افسر شاهانه را سزامندی.
سوزنی.
ز دوران سپهر خوبی و نیکی نماینده
بهر خوبی سزامندم بهر نیکی سزاوارم.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(شَ گَ)
شماگنده. شماغنده. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(قِ هَِ)
دهی است از دهستان شراء بخش رزن شهرستان همدان، سکنۀ آن 614 تن. آب آن از قنات. محصول آن لبنیات، حبوب و شغل اهالی آنجا زراعت وگله داری است. راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل از آن میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ نِ)
جمع واژۀ قفندد، به معنی مرد بزرگ الواح. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قفندد شود
لغت نامه دهخدا
(قَ کَ)
قزاکند. رجوع به قزاکند شود:
در قژاکند مرد باید بود
بر مخنث سلاح جنگ چه سود؟
سعدی (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(قَ غَ)
جامه ای را گویند که در حشو آن ابریشم و پنبه نهند و آجیده کنند و در روز جنگ پوشند. گویند این لغت نبطی است. (برهان) (آنندراج) (غیاث). رجوع به قزاکند شود
لغت نامه دهخدا
(قَ گَ)
بر وزن و معنی قزاگند است که خفتان جنگ و زره را نیز گفته اند، و آن جامه ای باشد که از حلقه های آهن ترتیب داده در روز جنگ پوشند. (برهان). رجوع به قزاغند و قزاکند شود
لغت نامه دهخدا
(قَ کَ)
زره. جامۀ جنگ. این لغت فارسی است و جمع آن قزاکندات. (اقرب الموارد). رجوع به قزاگند و قزاغند شود
لغت نامه دهخدا
(قَ کَ)
دهی از دهستان چاردولی بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع در 25000 گزی شمال قصبۀ اسدآباد و 60 هزارگزی جنوب باختر شوسۀ همدان به قروه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی سردسیر و سکنۀ آن 29 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، انگور، صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. طایفۀ چمور تابستان برای تعلیف احشام به آنجا میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاوند
تصویر قاوند
پارسی تازی گشته غاوند (قرلی) از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شماگند
تصویر شماگند
بد بوی متعفن، زن بد بوی (خصوصا)
فرهنگ لغت هوشیار
رمن قزوینی به شیوه تازی بنگرید به قزوین جمع قزوینی (بسیاق عربی) : گاو زن حجر البقر است که قزاونه گاو زن خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
جامه ای که در حشو آن ابریشم و پنبه نهند و آجیده کنند و در روز جنگ پوشند، نهالی توشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزدگند
تصویر هزدگند
جند بیدستر
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی کژآگند: جامه رزم، نهالی جامه ای که در حشو آن ابریشم خام و پنبه و آجیده کنند و به هنگام جنگ پوشند، نهالی توشک
فرهنگ لغت هوشیار
جامه ای که در حشو آن ابریشم خام و پنبه و آجیده کنند و به هنگام جنگ پوشند، نهالی توشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزاگنگ
تصویر قزاگنگ
نادرست نویسی کژآگند پارسی است
فرهنگ لغت هوشیار