جدول جو
جدول جو

معنی قزغند

قزغند
میوۀ بی مغز نوعی درخت پسته که با آن پوست حیوانات را دباغت می کنند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قزغند

قزغند

قزغند
از دههای سمرقند است. (معجم البلدان). سمعانی در انساب گوید: گمان میرود که از دههای سمرقند بوده باشد، و جماعتی بدان منسوبند. (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به قزغندی شود
لغت نامه دهخدا

قزغند

قزغند
بار درخت پسته است و آن را مغز نمیباشد و بدان پوست را دباغت کنند. گویند درخت پسته یک سال پستۀ مغزدار و یک سال بی مغز بار می آورد. (برهان)
لغت نامه دهخدا

پزغند

پزغند
پسته مانندی باشد بی مغز که بدان پوست را دباغت کنند بزغند بزغنج بزغن
فرهنگ لغت هوشیار

قزاغند

قزاغند
نادرست نویسی کژآگند: جامه رزم، نهالی جامه ای که در حشو آن ابریشم خام و پنبه و آجیده کنند و به هنگام جنگ پوشند، نهالی توشک
فرهنگ لغت هوشیار

پزغند

پزغند
دانه ای پسته مانند که مغز ندارد و به وسیله آن پوست حیوانات را دباغی کنند
فرهنگ فارسی معین

پزغند

پزغند
بزغنج، میوۀ درخت پسته که هنوز مغز کاملاً در آن تشکیل نشده و برای دباغی کردن پوست حیوانات به کار می رود
پزغند
فرهنگ فارسی عمید