- قرواح
- ماده شتر درازپا، خرمابن دراز، آفتاب رو، زمین کاشت
معنی قرواح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع روح
میان پشت
مرجان بسد
کشتی کلک چاله
خوی (عاده)، ماده شتر دراز کوهان، کون
زینه گر
روح ها، آسایش ها، نشاط و سرزندگی ها، روح ها، جان ها، روان ها، وحی ها، جمع واژۀ روح
شبانگاه آمدن یا رفتن به جائی
قرح ها، قرحه ها، جمع واژۀ قرح
شبانگاه، سر شب، اول شب، از وقت زوال تا شب
آب خالص و پاکیزه، زمینی که در آن آب و درخت نباشد
آب صاف پاکیزه بی آمیختگی چیزی
جمع قرح، زخم ها جمع قرح ریشها زخمها