سرما. (منتهی الارب) (آنندراج). برد. (اقرب الموارد) ، خنکی. سرما. (منتهی الارب) (آنندراج). ما اصاب الانسان و غیره من البرد. (اقرب الموارد) ، گویند: ذهبت قرّتها، یعنی هنگامی که در آن بیماری می آید. (از اقرب الموارد)
سرما. (منتهی الارب) (آنندراج). برد. (اقرب الموارد) ، خنکی. سرما. (منتهی الارب) (آنندراج). ما اصاب الانسان و غیره من البرد. (اقرب الموارد) ، گویند: ذهبت قرّتها، یعنی هنگامی که در آن بیماری می آید. (از اقرب الموارد)
نام مادرعبدالرحمان بن اذینه که تابعیه است. (منتهی الارب). مفهوم تابعی در متون اسلامی اشاره به افرادی دارد که با اینکه پیامبر اسلام (ص) را ندیده اند، اما با صحابه زندگی کرده اند، از آن ها دانش گرفته اند و در انتقال آن به نسل های بعد نقش داشته اند. تابعین یکی از حلقه های مهم زنجیره ی سند در علم حدیث به شمار می روند. صداقت، تقوا و علم آنان باعث شده که در منابع حدیثی، نام و روایت هایشان بسیار مورد توجه و استناد قرار گیرد. بنت غالب راسبیۀ بصریه. از زنان راوی حدیث و ثقه بود که احادیثی از عایشه نقل کرده است و محمد بن سیرین (متوفی به سال 110 هجری قمری) از او روایت دارد. (از اعلام النساء از تهذیب التهذیب و الاصابه و طبقات ابن سعد)
نام مادرعبدالرحمان بن اذینه که تابعیه است. (منتهی الارب). مفهوم تابعی در متون اسلامی اشاره به افرادی دارد که با اینکه پیامبر اسلام (ص) را ندیده اند، اما با صحابه زندگی کرده اند، از آن ها دانش گرفته اند و در انتقال آن به نسل های بعد نقش داشته اند. تابعین یکی از حلقه های مهم زنجیره ی سند در علم حدیث به شمار می روند. صداقت، تقوا و علم آنان باعث شده که در منابع حدیثی، نام و روایت هایشان بسیار مورد توجه و استناد قرار گیرد. بنت غالب راسبیۀ بصریه. از زنان راوی حدیث و ثقه بود که احادیثی از عایشه نقل کرده است و محمد بن سیرین (متوفی به سال 110 هجری قمری) از او روایت دارد. (از اعلام النساء از تهذیب التهذیب و الاصابه و طبقات ابن سعد)
از نثر مانند بیت شعر است، مانند عبارات: قل اءعوذ برب ّ الفلق، من شرّ ما خلق. (از اقرب الموارد) ، کلمه آخر هر سجع است که بمنزلۀ قافیه است در شعر. (یادداشت مؤلف) ، فاصله آیات قرآنی را نیز گویند. (یادداشت مؤلف)
از نثر مانند بیت شعر است، مانند عبارات: قل اءَعوذ برب ّ الفلق، من شرّ ما خلق. (از اقرب الموارد) ، کلمه آخر هر سجع است که بمنزلۀ قافیه است در شعر. (یادداشت مؤلف) ، فاصله آیات قرآنی را نیز گویند. (یادداشت مؤلف)
قضایی است در کشور عراق (لواء موصل) دارای 32292 تن سکنه. شامل سه ناحیه: سورجیه، عشائرالسبعه، بیره کبره. و مرکز آن نیز ’عقره’ است با 9300 تن سکنه. (فرهنگ فارسی معین)
قضایی است در کشور عراق (لواء موصل) دارای 32292 تن سکنه. شامل سه ناحیه: سورجیه، عشائرالسبعه، بیره کبره. و مرکز آن نیز ’عقره’ است با 9300 تن سکنه. (فرهنگ فارسی معین)
استخوان پشت از مهرۀ دوش تا بن دنب. ج، فقر، فقران، فقران. (منتهی الارب). فقاره. (اقرب الموارد). رجوع به فقاره شود، اسم است هر زیوری را که بصورت مهره های پشت سازند. (تعریفات جرجانی) (از اقرب الموارد) ، نشان از کوه، نشان و هدف و مانند آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سه بیت از قصیده را گویند بشباهت با مهرۀ پشت. (منتهی الارب). بهترین بیت های قصیده. (از اقرب الموارد) ، بهترین از زمین کشت، گیاهی است. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، نکتۀ کلام. (اقرب الموارد). کلام نیکو. (یادداشت بخط مؤلف)
استخوان پشت از مهرۀ دوش تا بن دنب. ج، فِقَر، فِقْران، فِقِران. (منتهی الارب). فقاره. (اقرب الموارد). رجوع به فقاره شود، اسم است هر زیوری را که بصورت مهره های پشت سازند. (تعریفات جرجانی) (از اقرب الموارد) ، نشان از کوه، نشان و هدف و مانند آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سه بیت از قصیده را گویند بشباهت با مهرۀ پشت. (منتهی الارب). بهترین بیت های قصیده. (از اقرب الموارد) ، بهترین از زمین کشت، گیاهی است. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، نکتۀ کلام. (اقرب الموارد). کلام نیکو. (یادداشت بخط مؤلف)
سرخی سپیدی آمیخته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رنگی است. زردی مایل به اندک سرخی باشد، و در بحر الجواهر نوشته که رنگی است میان سرخی و زردی و در منتخب نوشته که سرخی با سیاهی آمیخته. (آنندراج) (از غیاث) .سرخی که بر مردم بود. (مهذب الاسماء) : و هی (ای السلت) اشد شقره من الحنطه و اقرب الحمره. (تذکرۀ ابن بیطار)، سرخی خالص در اسب. (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد)
سرخی سپیدی آمیخته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رنگی است. زردی مایل به اندک سرخی باشد، و در بحر الجواهر نوشته که رنگی است میان سرخی و زردی و در منتخب نوشته که سرخی با سیاهی آمیخته. (آنندراج) (از غیاث) .سرخی که بر مردم بود. (مهذب الاسماء) : و هی (ای السلت) اشد شقره من الحنطه و اقرب الحمره. (تذکرۀ ابن بیطار)، سرخی خالص در اسب. (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد)
گاو، نر باشد یا ماده. ج، بقر، بقرات، بقر، بقران، بقّار، ابقور، بواقر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ماده گاو. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). ماده گاو. ج، بقرات. (مهذب الاسماء). گاو نر یا ماده، و تاء برای وحدت است نه برای تأنیث. ج، بقر، بقرات، بقره، بقار، ابقور، بواقر. (آنندراج) (از غیاث اللغات).
گاو، نر باشد یا ماده. ج، بَقَر، بقرات، بُقُر، بُقران، بُقّار، اُبقور، بواقر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ماده گاو. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). ماده گاو. ج، بقرات. (مهذب الاسماء). گاو نر یا ماده، و تاء برای وحدت است نه برای تأنیث. ج، بقر، بقرات، بقره، بقار، ابقور، بواقر. (آنندراج) (از غیاث اللغات).