معنی قره قره (قِرْ رَ) سرما. (منتهی الارب) (آنندراج). برد. (اقرب الموارد) ، خنکی. سرما. (منتهی الارب) (آنندراج). ما اصاب الانسان و غیره من البرد. (اقرب الموارد) ، گویند: ذهبت قرّتها، یعنی هنگامی که در آن بیماری می آید. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا