جدول جو
جدول جو

معنی قرماز - جستجوی لغت در جدول جو

قرماز
(قِ)
نان پهن و گرد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). گرد و پهن ساخته جهت پختن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرمز
تصویر قرمز
رنگ سرخ، در علم زیست شناسی قرمزدانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرماز
تصویر پرماز
ترنجیده، پرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم
چروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، انجوخیده، آژنگ ناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیماز
تصویر قیماز
کنیز، خدمتکار
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
ناقه قرماء، شتر مادۀ پوست بینی بریده آونگان گذاشته. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَآ)
نخست گیاه خوردن گرفتن ستور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، به ضعف و سستی خوردن. (منتهی الارب). الاکل الضعیف. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ مَ)
اقلیمی است در روم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و گاه قرمان خوانده شود. (اقرب الموارد). شهری است در ترکیه. نام قدیم آن لارندا است. این شهر در جنوب شرقی قونیه در فاصله 57000 گزی آن قرار گرفته و خاندان قرمان اغلو در قرن چهاردهم میلادی آن را پایتخت خود گردانیدند. (ذیل المنجد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
کنیز و خدمتگار. (آنندراج) (غیاث اللغات) :
پس در خانه بگو قیماز را
تا بیارد آن رقاق و قاز را.
مولوی (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
ابن ارسلان. از پادشاهان قبل از اسلام و از خاندان ساسانیان بوده است: این خرماز از خاندان ملک بوده ست اما نه از این بطن که یاد کرده آمده است و نسب او بدین جملت یافته آمد: خرمازبن ارسلان بن باینجوربن مازبدبن سموربن دبیرقدبن اوتکدسب بن ویونجهان بن تانجاترب بن انوس بن ساسان بن فشافشاه بن جوهر شهریار فارس ابن ساسان بن بهمن الملک. (از فارسنامۀ ابن بلخی چ کمبریج ص 24)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پرچین. پرشکن. ترنجیده:
درچو بگشاد و بدان دخترکان کرد نگاه
دید چون زنگی هر یک را دو روی سیاه
جای جای بچۀ تابان چون زهره و ماه
بچۀ سرخ چو خون و بچۀ زرد چو کاه
سر نگونسار ز شرم و روی تیره ز گناه
هر یکی با شکمی حامل و پرمازلبی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
ترکی کنیز پرستار کنیز خدمتکار: پس در خانه بگو قیماز را تا بیارد آن رقاق و قاز را
فرهنگ لغت هوشیار
زمین کند گرمخانه، لانه کبوتر، کازه شکارگر، کوماچدان تنورکوماچ پزی گرمخانه، کازه شکارگر
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی چنگل نشپیل ترکی ک نشبیل شست ماهیگیرباشد ای ماهی سیمین وبه مه برزده نشبیل دیری است به باغ اندربرزرین قندیل
فرهنگ لغت هوشیار
حشره ایست ریز دارای قطعاتی خاردار نرینه آن ریزتر از مادینه و دارای پر است و در کیسه ای نرم زندگی می کند. نمونه کامل آن قرمز ملون است. رنگ آن بغایت سرخ و باندازه نخودی مستدیر است. بویی بد و زننده دارد و در برگهای درختان زندگی می کند. چون بحد طیران برسد تخمی کوچکتر از خود می گذارد که برای رنگ کردن ابریشم و پشم بنسبت یک رده بکار می رود دود الصباغین قرمز دانه یا قرمز شراب کش. قرمز دانه ای که در شراب جوشیده کشته شده باشد، یا قرمز گچ کش. قرمز دانه ای که بوسیله گرد گچ کشته شده باشد، ماده ای سرخ رنگ که از کرم مذبور یا از اشیا دیگر تهیه شود و بدان چیزها رنگ کنند. توضیح یکی از رنگهای سه گانه اصلی است. از نوع لاکی آن در قالی های ایران بیش از همه رنگها استفاده می شود و برای تهیه آن از قرمز دانه و قرمز و نوعی کرم که شبیه خاکشیر است و در کناره دریاهای گرمسیر زندگی می کنند و بزرگی آن باندازه یک نخود است استفاده می کنند. یا قرمز معدنی. سنگی معدنی که اصل آتشفشانی دارد و ترکیب آن عبارتست از اکسی سولفور معدنی آنتیموان و آن به صورت سوزنهای قرمز رنگی متبلور می شود وزن مخصوصش بین 5، 4 تا 5، 6 متغیر است. و سختیش نیز بین 1 تا 5 متغیر است. در رنگرزی و نقاشی به کار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
رنگی است که از آب فشرده نوعی از کرم که در بیشه ها باشد سازند، رنگ سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرماز
تصویر پرماز
((پَ))
پرچین، پرشکن، ترنجیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
((قِ مِ))
سرخ، یکی از رنگ های سه گانه اصلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
سرخ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
Red
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
rouge
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آراسته، شیک پوش
فرهنگ گویش مازندرانی
قلاب ماهیگیری
فرهنگ گویش مازندرانی
تخم مرغ، پلوی گرم
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
빨간
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
merah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
लाल
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
rood
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
rosso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
червоний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
rojo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
czerwony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
rot
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
красный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
vermelho
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
אדום
دیکشنری فارسی به عبری