جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قیماز

قیماز

قیماز
ترکی کنیز پرستار کنیز خدمتکار: پس در خانه بگو قیماز را تا بیارد آن رقاق و قاز را
فرهنگ لغت هوشیار

قیماز

قیماز
کنیز و خدمتگار. (آنندراج) (غیاث اللغات) :
پس در خانه بگو قیماز را
تا بیارد آن رقاق و قاز را.
مولوی (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

قیماغ

قیماغ
قیماق قایماق ترکی مغولی برهان این واژه را ترکی گشته کیمیاک پارسی می داند. تو نمشک چرابه سپیچه سرشیر
فرهنگ لغت هوشیار

زیماز

زیماز
دیاستاز مخمر آبجو که موجب تجزیۀ گلوکز به الکل و گاز کربنیک در تخمیر الکلی می گردد، (از لاروس)، آنزیمی که در مخمر آب جو وجود دارد، از تأثیر آن بر قند، الکل و گاز کربونیک تولید میشود، (دایره المعارف فارسی)، مایه ها را می توان رستنی های بی هوازی اختیاری دانست بدین معنی که میتوانند هر وقت هوا به آنها برسد تنفس کنند و هر وقت هوا بدانها نرسد عمل تخمیر انجام داده گلوکز را مبدل به الکل نمایند، چنانکه اشاره شد این عمل آنها بواسطۀ دیاستازی بنام زیماز است، (گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 86)
لغت نامه دهخدا

قیماق

قیماق
سرشیر. (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
ز یمن نان جوین و پیاز فقر زنم
هزار گونه مقشر به سبلت قیماق.
ملا فوقی یزدی (از آنندراج).
قایماق. قیماغ. قیمق. کیماک. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

قیماغ

قیماغ
سرشیر. (آنندراج) (ناظم الاطباء). خامه. رجوع به قیماق شود
لغت نامه دهخدا