جدول جو
جدول جو

معنی قرطس - جستجوی لغت در جدول جو

قرطس
(قِ طَ)
کاغذ. (منتهی الارب). رجوع به قرطاس شود
لغت نامه دهخدا
قرطس
(قَ طَ)
کاغذ. (منتهی الارب). رجوع به قرطاس شود
لغت نامه دهخدا
قرطس
لاتینی تازی گشته نفج (کاغذ) رخنه لاتینی تازی گشته نفج (کاغذ) رخنه لاتینی تازی گشته نفج (کاغذ) رخنه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرطاس
تصویر قرطاس
کاغذ، ماده ای که از چوب بعضی گیاهان به صورت ورقه های نازک ساخته می شود و برای نوشتن، نقاشی و مانند آن به کار می رود، رخنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسطس
تصویر قسطس
قسط، ریشۀ گیاهی بی ساقه با برگ های پهن و ضخیم، با رنگی مایل به زرد و طعم شیرین که در طب به کاربرد دارد، کوشنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرطه
تصویر قرطه
جامۀ کوتاه بی آستر، پیراهن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیطس
تصویر قیطس
از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
نام دو کوه است در یمن. (منتهی الارب) (آنندراج). نام کوهی است در یمن. (ناظم الاطباء). آل قراس، کوههای خنک و سرد یا چند پشته است در اطراف سراه و مائد. (منتهی الارب) (آنندراج). نام چندین کوه خنک و سرد نزدیک سراه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ طِ)
قیطوس. قاطوس. عاطوس. غاطوس. (فرهنگ فارسی معین). نام درختی است که آن را به فارسی مورد و به عربی آس گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ طِ)
نام یکی از صور فلکی که بشکل نهنگ است. (ناظم الاطباء). نام صورتی از صور فلکیه از ناحیت جنوبی و آن را بر مثال ماهی وال توهم کرده اند که او را دو دست بود دنبال همچون مرغی و آن بیست ودو کوکب است. (جهان دانش)
لغت نامه دهخدا
(قَ طِ)
ج قرطس. (ناظم الاطباء). رجوع به قرطس شود، جمع واژۀ قرطس. (ناظم الاطباء). رجوع به قرطس شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
نام پسر سالم غنوی شاعر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
سخت و ستبر از شتر و جز آن. (از اقرب الموارد). قراسیه. رجوع به قراسیه شود
لغت نامه دهخدا
(قِ رَ طَ)
آویزگی دروش گوش تکه، جمع واژۀ قرط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
غرتی. دشنامی است پسران و مردان جوان را. لوس. جلف
لغت نامه دهخدا
(مُ قَ طِ)
آن تیر که برنشانه آید. (مهذب الاسماء). تیر رسانده به نشانه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که تیر را به نشانه می زند، آنکه جامۀ قرطاس مصری دارد، مالک کاغذ، دختر سپید کشیده قامت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مردن و هلاک شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قِ طَ مَ)
دهی است از مصر قدیم. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
بنشانه رسیدن و رسانیدن. گویند: رمی فقرطس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
نسبت است به قرط. (انساب سمعانی). رجوع به قرط شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قیطس
تصویر قیطس
یونانی تازی گشته آس از گیاهان، نهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنطس
تصویر قنطس
تاغدست، درخت مورد آس. توضیح مصحف آن قیطس است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرطاس
تصویر قرطاس
کاغذ، صحیفه که بر آن نویسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرطب
تصویر قرطب
باباآدم از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرطف
تصویر قرطف
آبچین (قطیفه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرطق
تصویر قرطق
پارسی تازی گشته کرتک نیم تنه گونه ای جامه کرته
فرهنگ لغت هوشیار
قرطمان دوسر از گیاهان کاجیره. یا قرطم بری. کاجیره صحرایی. یا قرطم هندی. نیلوفر پیچ هندی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کرته گونه ای پیراهن کرته: قرطه بگشای و زمانی بنشین پیش و بگوی روی بنمای که امروز چنین داردروی. (انوری چا. تبریز 371)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرطی
تصویر قرطی
جلف، لوس، دشنامی است پسران و مردان جوان را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطس
تصویر قسطس
قسط بنگرید به قسط قسط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرقس
تصویر قرقس
پشه سالک پشه سالک پشه شنی پشه ریزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرطع
تصویر قرطع
شپش شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرطه
تصویر قرطه
((قُ طَ))
معرب کرته، نیم تنه، جامه کوتاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرطاس
تصویر قرطاس
((قِ))
کاغذ، جمع قراطیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیطس
تصویر قیطس
((قَ طَ))
نام یکی از صور فلکی که به شکل نهنگ است
فرهنگ فارسی معین