درشتی سخن. (منتهی الارب). کلام استوار. (از اقرب الموارد) ، خط میان پشت، سر مرد، سر کوه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آنچه در کرانه های حله باشد از خرما. (منتهی الارب). قطعۀادیم از خرما، مانند کردیده. (از اقرب الموارد)
درشتی سخن. (منتهی الارب). کلام استوار. (از اقرب الموارد) ، خط میان پشت، سر مرد، سر کوه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آنچه در کرانه های حله باشد از خرما. (منتهی الارب). قطعۀادیم از خرما، مانند کِردیده. (از اقرب الموارد)
توده و انبار بزرگ از خرما. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، خنور خرما. (منتهی الارب) ، خرما که در تک و کرانۀ جله بماند. ج، کرادید، کراد. (منتهی الارب). خنور خرما و گفته اند آنچه از خرما که در تک و کرانه های خنور باقی ماند. ج، کرادید، کراد. (از اقرب الموارد)
توده و انبار بزرگ از خرما. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، خنور خرما. (منتهی الارب) ، خرما که در تک و کرانۀ جله بماند. ج، کَرادید، کِراد. (منتهی الارب). خنور خرما و گفته اند آنچه از خرما که در تک و کرانه های خنور باقی ماند. ج، کَرادید، کِراد. (از اقرب الموارد)