- قردحه
- زینه گری بازسازی جنگ افزار، سیب آدم، رام گشتن خوارشدن
معنی قردحه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرو ته یکی: زن
کرم دندان، کرم چوب خوره
استعداد، ادراک و قدرت طبیعی در آفرینش و درک آثار هنری، طبع و ذوق طبیعی در سرودن شعر و نویسندگی، اول هر چیز
کرم چوب چوبخوار، کرم دندان مونث قادح
مهره گلو
گردن
درشتی سختی
ذوق، طبع
پرده چادر
زخم، ریش، جراحت، در پزشکی آبله
بوزینۀ ماده، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، انتر، بوزنه، بوزنینه، پوزینه، پهنانه، مهنانه، کبی، کپی، گپی، قرد
کپی ماده ماده کپی یکی قرد بوزینه، جمع قرد
کپی فربه چادر
زخم چرکین ریش آغاززمستان، مهتر بزرگ یاران یک قرح زخم ریش، آبله