جدول جو
جدول جو

معنی قرده

قرده
بوزینۀ ماده، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، انتر، بوزنه، بوزنینه، پوزینه، پهنانه، مهنانه، کبی، کپی، گپی، قرد
تصویری از قرده
تصویر قرده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قرده

قرده

قرده
قسمی شپش که در مژگان پدید آید، و آن غیر قمقام و غیر صبیان است که آن دو نیز در مژگان پدید شوند. و پایهای آن پدید باشد. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

قرده

قرده
جَمعِ واژۀ قِرْد. (منتهی الارب). رجوع به قِرْد شود
لغت نامه دهخدا

قرده

قرده
جَمعِ واژۀ قِرْد. (منتهی الارب). رجوع به قِرْد شود
لغت نامه دهخدا

قرده

قرده
یک شاخ خرما برگ دورکرده، پاره ای از ابریشم. (منتهی الارب) ، در مثل گویند: عثرت علی الغزل باجره فلم تترک بنجد قرده، در شخصی گویند که بگذارد حاجت را وقت امکان و چون فوت شود طلب کند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). در اقرب الموارد: عکرت علی الغزل باخره فلم تدع بنجد قرده
لغت نامه دهخدا