- قرد
- پارسی تازی گشته گرد گردکردن درشیر گردکردن درمشک روغن کوته بالا، کوتاه زشت پشم بد کرک بی ارزش، کندزبانی، پاره ابر تکه ابر کنه کپی میمون شادی (گویش مازندرانی) بوزینه میمون نر، جمع قرد، جمع قرد بوزینگان
معنی قرد - جستجوی لغت در جدول جو
- قرد ((قِ))
- بوزینه، میمون، جمع قرد
- قرد
- میمون نر، بوزینه، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، انتر، بوزنه، بوزنینه، پوزینه، پهنانه، مهنانه، کبی، کپّی، گپی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بوزینۀ ماده، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، انتر، بوزنه، بوزنینه، پوزینه، پهنانه، مهنانه، کبی، کپی، گپی، قرد
کپی ماده ماده کپی یکی قرد بوزینه، جمع قرد
پشته ناهموار، تیزی سرما
کپی فربه چادر
هفت بند از گیاهان
کشک پشت درآدمی، بالای کوه
مورچه
بالاپشت د رآدمی
پشته ناهموار، میان پشت درآدمی قردوده پشته ناهموار، سختی زمستان
مهره گلو
کپی بزرگ سگسر از جانوران
پارسی تازی گشته کردوانی گبر به رخش دلاورسپردم عنان زدم برکمربندگبرش سنان (شاهنامه) زره ستبر کرویای بری کرویای صحرایی قرنباد
کرویای بری کرویای صحرایی قرنباد
قردمانه قردمانی قرطمانا یونانی تازی گشته کرویای دشتی نان خواه دشتی غرنباد از گیاهان کرویای بری کرویای صحرایی قرنباد
گردن
درشتی سختی
زینه گری بازسازی جنگ افزار، سیب آدم، رام گشتن خوارشدن
جمع قراد، کنه ها
سریانی ک سیسنبر از گیاهان
یونانی تازی گشته تخم سپندان (خردل پارسی) تخم سپندان حرف
یونانی تازی گشته تخم سپندان (خردل پارسی) تخم سپندان حرف
یونانی بسد (مرجان)
کپی درازدم
کپی بی دم انتر
زینه گر
وام، بدهی
اندازه، ارج، گونه
محنت
جرم ته ظرف شراب الم، تالم، رنج تن و روح و دل
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خیر، برکت، فرشته نگهبان ثروت، نام چند تن از پادشاهان اشکانی، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
عقل، شعور