- قراصیا
- یونانی تازی گشته آلبالو گیلاس از گیاهان آلبالو
معنی قراصیا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تیره گزنه ها گزنه ای ها
مرزیهیدن مرخشگان زبانزد اخترماری (مرخشه نحس) یونانی تازی گشته زغال اخته از گیاهان زغال اخته
آلبالو
آلبالو
آلبالو
آلبالو، میوۀ سرخ رنگ، گرد وکوچک با طعم ترش و مطبوع شبیه گیلاس که مصرف خوراکی دارد
گیاهی چتری با گل های سفید و تخمی شبیه زیره که مصرف دارویی دارد، شاه زیره، زیره رومی، کرویا، کراویه، قرنباد
کارابین، نوعی تفنگ لوله کوتاه سرپر، قرابین
قیراط ها، واحد اندازه گیری وزن الماس و جواهرات، جمع واژۀ قیراط
لاتینی تازی گشته آلبالو از گیاهان آلبالو
تیره تیمرها
جمع قرطاس، رخنه ها، کاغذها
انگشتو گونه ای افروشه (حلواء) نوعی حلوای سخت و لزج که آن را مانند قبیطا سازند با مغز و بی مغز و با قیچی آن را باندازه یک گلوله یا بزرگتر برند
تیره کنه ها
قرابینه فرانسوی تازی گشته توفک تفنگ کوچک، جمع قربان، همنشینان برخیان قسمی تفنگ کوتاه و سبک
جمع قربوس، کوهه زین ها
ترکی سنگ انداز جنگی منجنیقی که در جنگ بکار می بردند
ریزه گوسپندان
زیره رومی
((کَ))
فرهنگ فارسی معین
گونه ای زیره که به نام زیره سیاه یا زیره سیاه کرمانی موسوم و دارای ریشه های متورم است. از دانه هایش به منظور معطر کردن اغذیه استفاده می کنند و به علاوه دارای خاصیت بادشکن و از بین بردن نفخ های روده و مقوی و قاعده آور و مدر است
جمع بریه، آفریدگان، جمع بریه آفریدگان مخلوقات خلایق
پایکوبی دست افشانی وشتندگی پایبازی گروهی با نشاط و اسپ تازی گروهی با سماع و پایبازی عمل و شغل رقاص رقص پایکوبی
پارسی تازی گشته سرای، کاخ، دیوان در برخی از کشورهای تازی گروهی از لشکر (از 5 تا 300 و 400 تن)، لشکری که پیغامبر (ص) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه
مرآت ها، آینه ها، جمع واژۀ مرآت
قریحه ها، استعدادها، ادراک و قدرت طبیعی در آفرینش و درک آثار هنری، طبع و ذوق طبیعی در سرودن شعر و نویسندگی، اول چیزها، جمع واژۀ قریحه
قضیه ها، خبرها، حکم ها، فرمان ها، جملات یا کلامی که معنی آن تمام باشد و بتوان درباره های آن حکم کرد، در علم منطق گفتاری که احتمال صدق و کذب داشته باشد، جمع واژۀ قضیه
قلیه ها، پاره ها و تکه های گوشت، جمع واژۀ قلیه
سریه ها، جنگهایی که حضرت رسول شخصاً در آن شرکت نداشته و یکی از اصحاب را به سرکردگی سپاهیان تعیین نموده، جمع سرایاها، دسته ای از لشکر، گروهی از سپاهیان، جمع واژۀ سریه
کاهیده اقاقیا بنگرید به اقاقیا
مونث قاصی و کرانه، کلانسال گوسپند، گوسپند جدا از گله مونث قاصی، ناحیه کرانه
سوراخ کلاکموش
عمدا، قصدا، از روی عمد و قصد، از روی عمد عمدا قصدا عاملا