جدول جو
جدول جو

معنی قراریط

قراریط
قیراط ها، واحد اندازه گیری وزن الماس و جواهرات، جمع واژۀ قیراط
تصویری از قراریط
تصویر قراریط
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قراریط

قراریط

قراریط
قاریط. دانۀ تمر هندی. (منتهی الارب). هستۀ تمر هندی. (ناظم الاطباء). حب تمر هندی. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ قیراط. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قیراط شود
لغت نامه دهخدا

قراریط

قراریط
گویند جایی است. (امتاع الاسماع ج 1 ص 9). و کان بعد ذلک یرعی (رسول الله) غثماً لاهل مکه علی قراریط. (امتاع الاسماء)
لغت نامه دهخدا

قراریطی

قراریطی
محمد بن احمد اسکافی مکنی به ابواسحاق (281- 357 هجری قمری) منشی محمد بن یاقوت بود. رجوع به خاندان نوبختی عباس اقبال ص 201 و 202 شود
لغت نامه دهخدا

قراری

قراری
درزی، گوشتفروش، پیشه ور، نای زن، شهرباش (دربخشی از مازندران) مزیر کارگر مزدبگیر کشاورزی (گویش مازندرانی)
فرهنگ لغت هوشیار

قراری

قراری
درزی. (منتهی الارب) (آنندراج). خیاط. (اقرب الموارد) ، نای زن. (منتهی الارب) (آنندراج). قصب زن. نایی. (از اقرب الموارد) ، مرد شهرباش که از کسی احسان نخواهد، هر پیشه ور. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

قراری

قراری
جایگاهی است در شش میلی واقصه که در بین عقبه و واقصه واقع است و خرابه ها و قبه های کوچک در آن مشاهده میشود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

قراری

قراری
مؤلف آتشکده آرد: از شاعران گیلان است و جوانی است مستعد که در خدمت خان احمدخان به رتق و فتق کارهای مردم همت می گماشته بعد از انقلاب حرکت کرده و به قزوین آمده. اسمش مولانانورالدین محمد است. این چند شعر از او انتخاب شد:
از آن چون صید ناوک خورده از پیشت گریزانم
که شاید شغل صیدم فارغت ازدیگران سازد.
*
ناورد تاب وداعش دل بی تاب ای کاش
که نهان بار سفر بندد و غافل برود.
*
مردم از نومیدی و شادم که نومید از تو ساخت
سختی جان دادنم امیدواران ترا.
*
مگر از خانه برون بود که شب در کویش
هیچ ذوقم به نگاه در و دیوار نبود.
*
من از جفاش نترسم ولی از آن ترسم
که عمر من به جفا کردنش وفا نکند.
*
از امتداد گردون شادم که میتوان کرد
بیگانه وار با او آغاز آشنائی.
*
نالۀ من گر اثری داشتی
یار ز حالم خبری داشتی
آنکه به من از همه دشمن تر است
کاش ز من دوست تری داشتی.
(آتشکدۀ آذر چ دکتر شهیدی ص 168)
لغت نامه دهخدا