جدول جو
جدول جو

معنی قراست - جستجوی لغت در جدول جو

قراست
انجره است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراست
تصویر فراست
(پسرانه)
زیرکی، هوشیاری، درک و فهم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فراست
تصویر فراست
دریافتن و ادراک باطن چیزی از نظر کردن به ظاهر آن، هوشیاری، تیزهوشی، زیرکی، قیافه شناسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حراست
تصویر حراست
نگهبانی کردن، حفظ کردن، محافظت، نگهبانی، نگهداری، پاسبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرائت
تصویر قرائت
خواندن چیزی با صدای بلند مثلاً قرائت متن بیانیه به پایان رسید، تاویل، تفسیر از دین، علم به درست خواندن قرآن کریم
فرهنگ فارسی عمید
اتحادیه ای که از همکاری چند مؤسسۀ صنعتی یا بازرگانی مربوط به یک رشته جهت تنظیم نرخ به دلخواه خود، کاهش رقابت و حفظ منافع خودشان تشکیل می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قداست
تصویر قداست
طهارت، پاکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شراست
تصویر شراست
بدخویی، بدخلق شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
خویشی، خویشاوندی، نزدیکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دراست
تصویر دراست
کتاب خواندن، علم آموختن، به درس روآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراست
تصویر فراست
سواری کردن، ماهر بودن در سواری و شناختن اسب، سوارکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراست
تصویر فراست
فهم و ادراک و زیرکی و دانائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراسو
تصویر قراسو
ترکی سیاه رود سیاه آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قداست
تصویر قداست
پاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
خویشاوندی، فامیلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرائت
تصویر قرائت
خواندن قرآن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شراست
تصویر شراست
بد خلقی، بد خویی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حراست
تصویر حراست
نگاهداشتن، نگهبانی، مراقبت، رقابت، حفظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراست
تصویر دراست
درس دادن، سبق دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرائت
تصویر قرائت
((قَ ئَ))
خواندن کتاب و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قداست
تصویر قداست
((ق سَ))
وضع یا کیفیت مقدس بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
((قَ بَ))
نزدیکی، خویشی
فرهنگ فارسی معین
((تِ))
اتحادیه ای مرکب از چند مؤسسه صنعتی یا مالی برای در دست گرفتن قیمت ها و کاستن از میزان رقابت ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراست
تصویر فراست
((فِ سَ))
ادراک و دریافتن باطن چیزی با دیدن ظاهر آن، ادراک، دریافت، زیرکی، هوشیاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراست
تصویر فراست
((فَ سَ))
سواری کردن، مهارت داشتن در اسب شناسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شراست
تصویر شراست
((شَ سَ))
بد خویی کردن، بدخویی، بدخلقی، نزاع، خلاف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دراست
تصویر دراست
دانش آموختن، به درس رو آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حراست
تصویر حراست
((حِ سَ))
نگاهبانی، پاسبانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حراست
تصویر حراست
نگهبانی، پاسبانی، پاسداشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قرائت
تصویر قرائت
خواندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
Affinity, Cognation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قداست
تصویر قداست
Saintliness, Sanctity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قداست
تصویر قداست
(PT) santidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
afinidade, cognato
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قداست
تصویر قداست
святость
دیکشنری فارسی به روسی