از سفر بازآمدن. (منتهی الارب). گویند: قدم من سفره قدوماً و قدماناً و مقدماً، از سفر بازآمد. (منتهی الارب) : که هیهات قدر تو نشناختم به شکر قدومت نپرداختم. سعدی. ، در پیش رفتن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل)
از سفر بازآمدن. (منتهی الارب). گویند: قدم من سفره قدوماً و قدماناً و مقدماً، از سفر بازآمد. (منتهی الارب) : که هیهات قدر تو نشناختم به شکر قدومت نپرداختم. سعدی. ، در پیش رفتن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل)
ناقه ای که باری اندک شیر فرودهد و باری شیر پر دارد. (منتهی الارب) (از متن اللغه). ناقه و غیر آن که باری شیر فرودهد و باری پر دارد. (از معجم الوسیط) ، راه که گاه هویدا گردد و گاه مخفی. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از قاموس) (از لسان العرب) ، مرد بسیار فریبکار. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم الوسیط) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از قاموس)
ناقه ای که باری اندک شیر فرودهد و باری شیر پر دارد. (منتهی الارب) (از متن اللغه). ناقه و غیر آن که باری شیر فرودهد و باری پر دارد. (از معجم الوسیط) ، راه که گاه هویدا گردد و گاه مخفی. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از قاموس) (از لسان العرب) ، مرد بسیار فریبکار. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم الوسیط) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از قاموس)
نامی از نامهای خدای تعالی. (منتهی الارب). قدوس سبوح، رب الملائکه و الروح. یکی ازصفات خدای تعالی است که مکتوب بازوهای قدوس او. (کتاب مزامیر 98:1 و کتاب اشعیاء 52:10). و ’کلام قدوس او’. (کتاب ارمیاء 23:9). و ’روز مقدس من’. (کتاب اشعیاء 58:13). و ’روح قدوس او’. (کتاب اشعیاء 63:11). و ’اسم قدوس من’. (کتاب عاموس 2:7). و ’ذکر قدوس او’. (کتاب مزامیر 30:4 و 97:12). و ’به قدوسیت خود سوگند خوردم’. (کتاب مزامیر 89:35) (قاموس کتاب مقدس)
نامی از نامهای خدای تعالی. (منتهی الارب). قدوس سبوح، رب الملائکه و الروح. یکی ازصفات خدای تعالی است که مکتوب بازوهای قدوس او. (کتاب مزامیر 98:1 و کتاب اشعیاء 52:10). و ’کلام قدوس او’. (کتاب ارمیاء 23:9). و ’روز مقدس من’. (کتاب اشعیاء 58:13). و ’روح قدوس او’. (کتاب اشعیاء 63:11). و ’اسم قدوس من’. (کتاب عاموس 2:7). و ’ذکر قدوس او’. (کتاب مزامیر 30:4 و 97:12). و ’به قدوسیت خود سوگند خوردم’. (کتاب مزامیر 89:35) (قاموس کتاب مقدس)