جدول جو
جدول جو

معنی قدرت - جستجوی لغت در جدول جو

قدرت
توانستن، توانایی داشتن، توانایی انجام دادن کاری یا ترک آن، توانایی، نیرو، سلطه، نفوذ فرمان
قدرت داشتن: نیرو و توانایی داشتن
قدرت کردن: قدرت و توانایی نشان دادن
قدرت نمودن: قدرت و توانایی نشان دادن، قدرت کردن
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
فرهنگ فارسی عمید
قدرت
(ذِءْ بَ)
قدره. توانستن. توانائی داشتن. رجوع به قدره و قدران شود:
میرسد مست و جهانسوز و که دارد قدرت
که سر راه به آن شعلۀ آتش گیرد.
کافی سبزواری (از آنندراج).
سرحد خلقت شده بازار او
بکری قدرت شده در کار او.
نظامی
لغت نامه دهخدا
قدرت
(قُ رَ)
شاه قدرت الله. از شاعران دهلوی هندوستان است که دیوانی بیست هزار بیتی و منظومه ای موسوم به نتایج الافکار داشته و به سال 1205 هجری قمریدر مرشدآباد هند درگذشته است. این از اشعار اوست:
ز فیض نم چشم گریان ما
بود دامن ابر دامان ما
گناهی که از خلق ناکرده ماند
قضا بسته آن هم به دامان ما.
(قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 3604) (ریحانه الادب ج 3 ص 280)
(شیخ...) از شاعران هندوستان است که منشی حاکم بهوپال بوده و آثار قلمی نظمی و نثری دارد. از جمله آنها است: 1- حکایات قدرت. 2- دیوان قدرت. وی به سال 1290 هجری قمری درگذشته است. (قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 3602) (ریحانه الادب ج 3 ص 281)
لغت نامه دهخدا
قدرت
توانستن، توانائی داشتن
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
فرهنگ لغت هوشیار
قدرت
((قُ رَ))
توانایی داشتن، توانستن
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
فرهنگ فارسی معین
قدرت
توانایی، توان، نیرو
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
فرهنگ واژه فارسی سره
قدرت
توان، زور، قوت، قوه، نیرو، استطاعت، تاب، توانایی، طاقت، وسع، زبردستی، مقاومت، نیرومندی، هنگ، یارا، استیلا، اقتدار، تسلط، سلطه، تاثیر، نفوذ، انرژی، عظمت، کبریا
متضاد: ضعف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قدرت
قوّةً
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به عربی
قدرت
Power, Authority, Forcefulness, Formidability, Strength, Vigor
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قدرت
autorité, force, formidable, pouvoir, vigueur
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قدرت
اختیار , طاقت , طاقت
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به اردو
قدرت
autoridade, força, formidabilidade, poder, vigor
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
قدرت
власть , решимость , грозность , сила
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به روسی
قدرت
Autorität, Durchsetzungsvermögen, Formidabilität, Macht, Stärke, Kraft
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به آلمانی
قدرت
władza, stanowczość, formidabilność, moc, siła, wigor
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به لهستانی
قدرت
влада , рішучість , грізність , сила
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
قدرت
ক্ষমতা , দৃঢ়তা , শক্তি , শক্তি , শক্তি
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به بنگالی
قدرت
autorità, forza, formidabilità, potere, vigore
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
قدرت
อำนาจ , ความมุ่งมั่น , ความน่ากลัว , พลัง , ความแข็งแรง , พละกำลัง
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به تایلندی
قدرت
mamlaka, nguvu
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
قدرت
yetki, gücüllük, korkutuculuk, güç
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
قدرت
権威 , 力強さ , 威厳 , 力 , 強さ , 活力
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
قدرت
权威 , 强度 , 强大 , 力量 , 活力
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به چینی
قدرت
autoridad, fuerza, formidable, poder, vigor
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
قدرت
권위 , 강력함 , 힘 , 활력
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به کره ای
قدرت
otoritas, kekuatan
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
قدرت
अधिकार , दृढ़ता , प्रबलता , शक्ति , ताकत
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به هندی
قدرت
autoriteit, krachtigheid, formidabiliteit, kracht
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به هلندی
قدرت
סמכות , עוז , כוח , כוח , כֹּחַ , חוֹזֶק
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقدرت
تصویر مقدرت
توانایی داشتن، قدرت، توانایی، نیرو، توانگری
فرهنگ فارسی عمید
(قُ رَ)
نسبت است به قدرت. که مصنوع آدمی نباشد. خداآفرین. طبیعی
لغت نامه دهخدا
تصویری از مقدرت
تصویر مقدرت
توانگر بودن، توانایی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقدرت
تصویر مقدرت
((مَ دِ رَ))
قدرت، توانایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قدمت
تصویر قدمت
پیشینه، دیرینگی، دیرینه، کهنگی
فرهنگ واژه فارسی سره
طبیعی
دیکشنری اردو به فارسی