- قدام
- پیش، جلو
معنی قدام - جستجوی لغت در جدول جو
- قدام
- جلو، پیش، کسی که در شرف و منزلت نسبت به دیگران پیشی و برتری داشته باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع قدیم، دیرینگان پیشینیان و پیشروان لشکر، جمع قادمه، پر های دراز پر های بلند بال در تازی نیامده پیشین
دیرینگی کهنگی پیشینگی
دست زدن
جمع قدم، در کاری پیش رفتن
بسیار اقدام کننده، پیش رونده، دلاور
قدم ها، اندازه های پا از سر انگشت تا پاشنه، گام ها، کارها، عمل ها، جمع واژۀ قدم
پیش رفتن در کاری، به کاری دست زدن، پا پیش گذاشتن در امری
پیشگام، دلاور، جنگی رزمنده بسیار اقدام کننده، بسیار پیش آینده پیش رونده. یا مقدام لشکر. فرمانده صاحب منصب: (طایفه شیران را در جمله شیری آوردند که او را شهریار گفتندی. ملک از دیگران که مقدمان و مقدامان لشکر بودند بتقدیم و تمکین او را ممیز گردانید) (مرزبان نامه. 1317 ص 187)
دیرین
پیشینیان
خیرش، خیزش، شورش
پایداری
جمع ادام، نانخورش ها
اهخ (ضد خیرخواه)، تیز تیز دادن
پولونه پالاون ترشی پالا
خدمتگزاران، خدمتکاران
درد نیم سر
پیشین، دیرین، دیرینه، قدیمی
همیشه، همیشگی، دائم، می، شراب
آنچه با نان خورده می شود، نان خورش
آینده، مسافری که از سفر برگردد، پیشرو
بازآمدن، آمدن از جایی، از سفر برگشتن
قدح ها، تیرهای بی پیکان، جمع واژۀ قدح
برخاستن، ایستادن، به پا خاستن، جنبش، نهضت، در فقه ایستادن در نماز، کنایه از نماز
قیام کردن: برخاستن، به پا خاستن
قیام کردن: برخاستن، به پا خاستن
آنکه یا آنچه چیزی به آن قایم باشد، پایه، ستون، نظام
بسیار قسمت کننده، بسیار بخش کننده، بسیار بهره دهنده
کلمۀ استفهام برای پرسش در مورد انتخاب بین دو یا چند چیز، چه کسی؟، چه چیزی؟
غلظت، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
پایداری، استحکام، صلابت، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
پایداری، استحکام، صلابت، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
سر پوش آبتابه، جمع فدم، گنگلاجان در پوش، پوز بند دهان بند
باز گردنده، سال آینده، پیشرو آینده، مسافری که از سفر باز آید، پیشرو، جمع قدم و قدام