جدول جو
جدول جو

معنی قثی - جستجوی لغت در جدول جو

قثی(ذَ)
گرد کردن مال و جز آن، خیار خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قثو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قثو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلی
تصویر قلی
(پسرانه)
غلام، بنده، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند حسینقلی، حسنقلی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قوی
تصویر قوی
توانا، نیرومند، زورمند، زیاد، موثق، استوار، موثر، سخت، مطمئن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوی
تصویر قوی
املای دیگر واژۀ قوا، نیرو ها
فرهنگ فارسی عمید
(قُ ثَ رَ)
مصغر قثره. (منتهی الارب) (آنندراج). رخت خانه کوچک
لغت نامه دهخدا
(قَ ثَ)
گروه. (منتهی الارب) (آنندراج). جماعت. (ناظم الاطباء). قثاثه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
گرد کردن مال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آسیب بی شکستگی کوفتگی دردها لغزش یافتن و بر آمدن استخوان از موضع خود بدون برآمدن تمامی آن، معیوب شدن دست بی آنکه استخوان بکشند
فرهنگ لغت هوشیار
اندک اندک خوردن، لیسیدن ته دیگ را، نمناکی درخت شیرابه دادن شیرابه شیره گیاهی، شیر دوسان (لزج)، ژد (صمغ)، شبنم نمناک خیس تر انگم خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصی
تصویر قصی
بعید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنی
تصویر قنی
جمع قناه، نیزه ها فراهم آمده، آفریده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمی
تصویر قمی
اهل قم، از مردم قم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطی
تصویر قطی
قوطی بنگرید به قوطی
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بنده برده اشنان از گیاهان، آب اشنان، توسری زدن، بریان کردن چکاد سرکوه، تارک تارک سر اشنان از گیاهان، آب اشنان، توسری زدن، بریان کردن قلیا بنگرید به قلیا لوبیای دریایی. خاکستری که از سوخته حمض گیرند قلیا. توضیح این کلمه در عربی آمده و از عربی وارد زبانهای اروپایی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قری
تصویر قری
فتق، بیضه آبرو دور زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسی
تصویر قسی
سخت، شدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشی
تصویر قشی
درم نبهره درم ناسره، پوست کنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوی
تصویر قوی
زورمند، توانا، محکم، استوار
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده سرا پا نادرست نویسی غدی پارسی است یکدندگی خود خواهی تمام قد: تصویر قدی ناصر الدین شاه بردیوار نصب بود. تکبر غرور، یکدندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزی
تصویر قزی
پاژنامه (لقب)، پازنام زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قضی
تصویر قضی
بی سود دور ریختنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذی
تصویر قذی
خاشاک در چشم یا در جام می، ریم زهدان خاشاک، جمع اقذاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قپی
تصویر قپی
نادرست نویسی غپی پارسی است لاف کرکری شاخ و شانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتی
تصویر قتی
قوتی ترکی از پارسی بنگرید به قوتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قثد
تصویر قثد
خیار از گیاهان خیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قثم
تصویر قثم
خاکی رنگ، زبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قچی
تصویر قچی
ترکی خفج راسن لبسان از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبی
تصویر قبی
روزه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غثی
تصویر غثی
شوریدن شکم، ابرناک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رثی
تصویر رثی
موییدن، مرده ستایی، مهربانی، فراگیری به یاد سپاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذی
تصویر قذی
((قَ ذا))
خاشاک، جمع اقذاء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قدی
تصویر قدی
((ق دّ))
تمام قد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قدی
تصویر قدی
((قُ د ُِ))
یکدندگی، خودرایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوی
تصویر قوی
((قَ یّ))
نیرومند، سخت، محکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوی
تصویر قوی
نیرومند، زورمند
فرهنگ واژه فارسی سره