- قبور
- قبرها، گورها، جمع واژۀ قبر
معنی قبور - جستجوی لغت در جدول جو
- قبور
- جمع قبر، گور ها دخمه ها جمع قبر گورها
- قبور ((قُ))
- جمع قبر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در گور، پوشیده
کوتاهی
پذیرش، پذیرفته شده
جمع بقر، گاوان
شکیبا، بردبار
گذار، گذر
نوشته، کتاب، کتاب داوود پیغمبر
زیان، خسران
شاد شدن، شادمانه کردن شادی، فراخی، عیش شادی، فراخی، عیش
باد خور بری (خور بران مغرب) پیر شدن بادی که از مغرب وزد باد غربی مقابل صبا، صولتی که منشا آن هوای نفس و استیلای آن بود و موجب صدور چیزی باشد که مخالف شرع است (کشاف 465)
زیان، تنبلی، مرگ و میر
سریانی تازی گشته گاودمب شیپور، نوعی ساز که می نوازند مهره ترسایان. نای رویین نفیر، جمع شبابیر
صبر کننده، بردبار، شکیبا
بادی که از سمت مغرب بوزد، باد غربی
هلاک شدن، هلاکت، گفتن واویلا یا واهلاکا
قدرها، دیگ ها، مرجل ها، جمع واژۀ قدر
گذر کردن از جایی یا راهی، راه پیمودن، گذشتن
عبور و مرور: آمد و رفت
عبور و مرور: آمد و رفت
ضخیم، چیزی که دارای کلفتی و قطر بسیار باشد، ابر پرباران
از کاری بازایستادن، واگذاشتن کاری از روی عجز و درماندگی، کوتاهی کردن
جمع واژۀ قصر، کاخها
جمع واژۀ قصر، کاخها
کتاب آسمانی داوود (از انبیا و پادشاهان بنی اسرائیل)، مزامیر
پذیرفتن و گرفتن چیزی، گفتار کسی را به راستی و درستی پذیرفتن، پذیرفته
قبول افتادن: پذیرفته شدن، مقبول واقع شدن،برای مثال صالح و طالح متاع خویش نمودند / تا چه قبول افتد و چه در نظر آید (حافظ - ۴۷۲)
قبول شدن: پذیرفته شدن
قبول کردن: پذیرفتن
قبول افتادن: پذیرفته شدن، مقبول واقع شدن،
قبول شدن: پذیرفته شدن
قبول کردن: پذیرفتن
شباهنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود
تشتر، تیشتر، ستارۀ صبح، ستارۀ سحر، ستارۀ سحری، کاروان کش، قدر اوّل، شعرا، شعریٰ، شعرای یمانی
تشتر، تیشتر، ستارۀ صبح، ستارۀ سحر، ستارۀ سحری، کاروان کش، قدر اوّل، شعرا، شعریٰ، شعرای یمانی
شکیبا، صابر، حلیمی، شکیبنده
درگذشتن، شکافتن راه را، گذر کردن از راهی
به جا ماندن، درنگ کردن
توانستن
مالیات باج، باژ، ساوستور، مالیات متعلق به مواشی و حیوانات (ایلخانان)
باژ، ساوستور مالیات باج، مالیات متعلق به مواشی و حیوانات (ایلخانان)
کوته بالا
پذیرفتن، پذیرائی، مقبول
پس ماندن از یاران، سر در گریبان کشیدن
جمع قبض، رسید ها جمع قبض رسیده ها جمع