- قبقب
- شسن (صدف) شکم
معنی قبقب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غریدن شتر، یاوه گویی چرند گویی، گول گشتن
قبه ها، بناهایی که سقف آن گرد و برآمده باشد، جمع واژۀ قبه
جمع قبه، راژ ها مهچه ها بارگاهی که بر فراز آن گنبدی باشد، سقف برجسته و مدور گبند. یا قبه آب. حباب. یا قبه بادین. حباب یا گرد باد که بشکل قبه نماید. یا قبه پرگل. جام شراب. یا قبه زبر جد (زبر جدین) آسمان. یا قبه زربفت. آسمان در شب پر ستاره. یا قبه زرین. آفتاب، عمود صبح. یا قبه ششم. آسمان ششم فلک ششم. یا قبه علیا. فلک. یا قبه گردنده. آسمان. یا قبه مینا. آسمان. یا قبه فلک. معدل النهار فلک نهم عرش. یا قبه وادین. قبه بادین، خرگاه، جمع قبب و قباب، تاول بزرگ جلدی
تر و خشک
بانگ دشمنی، پژمردگی ترنجیدگی، خشک شدن خم
کتله (گویش گیلکی) دمپایی چوبی، چرند گوی مرد، ستمکار مرد
شکم، مرغ چرخ ریسک ازپرندگان
تلخه زه (زیتون تلخ)، افرا از گیاهان زیتون تلخ
کفش چوبی
قاپوق، دار اعدام، چوبی بلند که در وسط میدان برپا می کردند و بر سر آن حلقه یا چیز دیگر می گذاشتند تا سواران در حین تاختن آن را با تیر بزنند، قباق
قبه ها، بناهایی که سقف آن گرد و برآمده باشد، جمع واژۀ قبه
جمع قبه، راژ ها مهچه ها جمع قبه
ترکی قباق بنگرید به قباق چوبی بلند و عظیم که در میان میدانها نصب کنند و بر فراز - آن حلقه ای از طلا یا نقره وضع نمایند و سواران از یک جانب میدان اسب دوانیده بپای قباق که رسند همچنان که اسب در دویدن است تیر در کمان نهاده حواله حلقه کنند و هر کس که آن حلقه را بهتر زند حلقه از آن او باشد