جمع واژۀ قبّه. (معجم البلدان) (ناظم الاطباء) : رأیت من هضبات الحمی قباب خیام. حافظ (دیوان ص 310). گنبد و هر بنای گرد برآورده و مقصود اینجا هیأت مدور و گنبدگونۀ خیمه ها است. (محمد قزوینی). در قباب حق شدند آن دم همه در کدامین روضه رفتند آن رمه. مولوی. طفل نو را از کباب و از شراب چه حلاوت وز قصور و از قباب. مولوی. چو بیت المقدس درون پرقباب رها کرده دیوار بیرون خراب. سعدی (بوستان) نوعی است از ماهی. (معجم البلدان) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)