- قباب
- قبه ها، بناهایی که سقف آن گرد و برآمده باشد، جمع واژۀ قبه
معنی قباب - جستجوی لغت در جدول جو
- قباب
- جمع قبه، راژ ها مهچه ها بارگاهی که بر فراز آن گنبدی باشد، سقف برجسته و مدور گبند. یا قبه آب. حباب. یا قبه بادین. حباب یا گرد باد که بشکل قبه نماید. یا قبه پرگل. جام شراب. یا قبه زبر جد (زبر جدین) آسمان. یا قبه زربفت. آسمان در شب پر ستاره. یا قبه زرین. آفتاب، عمود صبح. یا قبه ششم. آسمان ششم فلک ششم. یا قبه علیا. فلک. یا قبه گردنده. آسمان. یا قبه مینا. آسمان. یا قبه فلک. معدل النهار فلک نهم عرش. یا قبه وادین. قبه بادین، خرگاه، جمع قبب و قباب، تاول بزرگ جلدی
- قباب ((قِ))
- گنبد و هر بنای گرد، جمع قبه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چنگک
سیل عظیم، موج دریا
مگس
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
سرور، گرامی، شاه محبوب، پدر کیکاوس از پادشاهان کیانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام پسر کاوه آهنگر
نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور میباشد
مویز فروش موش سرخ موش کور
بسیار دشنام دهنده
غلبه کردن باطل، رایگان
دوستی، عشق، محبوب بر آمدگی هائی که هنگام باران آمدن در سطح آب پیدا میشود بر آمدگی هائی که هنگام باران آمدن در سطح آب پیدا میشود
جوش دریا، آشوب دریا
جمع دیه، کدوها، خنورها آوند های سفالین، زمین های هموار، ریگ های رخ، توده های ریگ ظرف چرمین یا فلزی که در آن روغن و مانند آن ریزند، صراحی کوچک شیشه کوچک، اثاثه لوازم. یا دبه باروت کیسه ای که از پوست یا محفظه ای چوبین یا فلزی که در آن باروت کنند. یا دبه و زنبیل (در) افزودن خرج کسی زیاد شدن، یا دبه در زیر پای شتر افکندن، مرتکب امری خطیر شدن، بر سر پر خاش آوردن فتنه انگیختن
زیانکار شدن، به هلاکت شدن
جوانی - مقابل شیب به معنی پیری همچنین نام پرنده ای است از موسیقی
متضرر شدن، زیان کردن
گوشت بریان شده بر روی آتش، قطعه گوشتی که به سیخ می کشند و روی آتش بریان کنند
غلاف شمشیر یا خنجر، نیام
به نشاط آمدن، تند و تیز رفتن
مگس، پشه، زنبور به ویژه زنبور عسل
دوستی، عشق، محبوب
دیو، شیطان، مار
دیو، شیطان، مار
قاپوق، دار اعدام، چوبی بلند که در وسط میدان برپا می کردند و بر سر آن حلقه یا چیز دیگر می گذاشتند تا سواران در حین تاختن آن را با تیر بزنند، قبق
نوعی ماهی بی فلس که در خلیج فارس پیدا می شود
قحبه ها، زن بدکاره ها، روسپی ها، جمع واژۀ قحبه
ماهودانه، گیاهی شیردار با ساقۀ بلند و برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های زرد، میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطی شکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد، ماهوب دانه، حب الملوک
جوان شدن، جوانی، از سن بلوغ تا سی سالگی، اول هر چیز
برگرداننده، دگرگون کننده، گرداننده از سره به ناسره، آنکه پول قلب سکه بزند
برآمدگی هایی که هنگام سقوط چیزی در آب یا موقع آمدن باران در سطح آب پیدا می شود
پوشش شیشه ای یا پلاستیکی که روی چراغ می گذارند
پوشش شیشه ای یا پلاستیکی که روی چراغ می گذارند
قپان، نوعی ترازوی بزرگ مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، . در این بیت qappān، باسکول
کسی که گاو و گوسفند و مانند آن ها را می کشد، گوشت فروش
برگزیده و خالص از هر چیز، لب، مغز چیزی مانند مغز بادام، گردو و امثال آن ها، عقل
مه، بخاری که گاهی در هوای بارانی و مرطوب تولید می شود و فضا را تیره می کند، بخار آب پراکنده در هوای نزدیک زمین، ماغ، نژم، میغ، نزم