جدول جو
جدول جو

معنی قایتماس - جستجوی لغت در جدول جو

قایتماس
از سران تراکمه بوده که درسفر سلطان حسین میرزا (تیموری) به صوب کنارآب مرغاب از ملازمین بوده است. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 145)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارتماس
تصویر ارتماس
سراپا فرو رفتن در آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از التماس
تصویر التماس
با زاری و اصرار از کسی چیزی خواستن
فرهنگ فارسی عمید
(وُ)
به آب فروشدن. (منتهی الارب). فروشدن در آب. اغتماس. انغماس. غمس. در آب غوطه خوردن
لغت نامه دهخدا
(اِ تِنْ)
بر مساس و بسودن اندام قادر گردیدن زن و سودن، (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قطب الدین از سران امراء دولت المستنجد باﷲ خلیفه است که قدرت و نفوذی عظیم یافت، ابن البلدی وزیر خلیفه از نفوذ او در دستگاه های دولتی بیمناک شده و نزد خلیفه دستگیری وی را به صلاح مقرون دانست، ابن صفیه طبیب مخصوص این داستان را به قایماز اطلاع داد و به دستیاری هم برای خلیفه که در این هنگام بیمار بود حیله ای اندیشیده و حمام کردن را مصلحت دیدند و سرانجام او را در حمامی که سه شبانه روز آن را گرم کرده بودند ساعتی نگه داشته و درها را به روی او بستند، وی در حمام جان سپرد، سپس فرزندش را به خلافت رساندند و به المستضی ٔ باﷲ لقب دادند، (عیون الانباء ج 1 ص 258، 259)، و رجوع به قطب الدین شود:
قباد قلعه ستان قایماز افسربخش
که صاحب افسر ایران غلام او زیبد،
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ائتمار. فرمانبرداری نمودن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، به ستم داشتن کسی را بر کاری. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بستم داشتن کسی را بر چیزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ائتمام. قصد کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، نیزه زدن در دهان کسی و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، (از ’اج ر’) پاداش عمل دادن، بستن استخوان را بر کجی، مباح کردن زن خود را بمزد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، به مزد خواستن کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، به کرایه دادن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ائتمان. اعتماد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). امین داشتن. (المصادر زوزنی)، شتاب دادن دهش را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، از نظر علم بلاغت، آن است که لفظ اندک بود و معنی (آن) بسیار. چنانکه سنایی گفته است:
تا بحشر ای دل ار ثنا گفتی
همه گفتی چو مصطفی گفتی.
و چنانکه انوری گفته است:
بی تو رفتست ورنه در زنبور
در پی نوش کی فتادی نیش.
(المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 377). اداء المقصود باقل من العباره المتعارفه. (تعریفات). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
جستن چیزی. (منتهی الارب) (بحر الجواهر). جستن. (ترجمان علامۀ جرجانی). طلب چیزی با تساوی بین آمر و مأمور. (غیاث اللغات). سؤال با تساوی. (از غیاث) ، بیکبار خوردن. (منتهی الارب) ، برگردیدن رنگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
یکی از پنج تن سران تاتار بود، وی و تاینال در جنگ باجلال الدین خوارزمشاه بسال 625 هجری قمری مهتر ایشان بودند، رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 122 و تاینال شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برابر رنگین کردن دست را: اغتمست المراءه غمساً. (منتهی الارب). برابر رنگین کردن زن دست را. (ناظم الاطباء). رنگین کردن زن دست ها را بتساوی و بی نگار: اغتمست المراءه، غمست یدها خضاباً مستویاً من غیرتصویر. (از اقرب الموارد). خضاب کردن بی نگار. (یادداشت بخط مؤلف).
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، سکنۀ آن 580 تن. آب آن از رود خانه مرک. محصول آن غلات، حبوب، لبنیات، میوه جات، صیفی و توتون. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و در تابستان از راه رباط و دوکوشکان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
ملک اشرف ابوالنصر قایتبای محمودی ظاهری، وی هفدهمین شاه از شاهان چرکس (جراکسه) است که به سال 872هجری قمری بتخت سلطنت نشست و در 29 ذی القعده سال 901هجری قمری وفات یافت، خواجه محمود وی را به مصر جلب کرد و به خود منسوب داشت و برسبای او را خرید و ظاهر جقمق او را آزاد ساخت و او به وی منسوب گردید و در مراتب حکومتی ارتقاء یافت تا به منصب اتابکی رسید، وی شاهی جلیل القدر و بزرگ منش بود و در کارهای خیر سعی و کوششی فراوان داشت، سه مدرسه و چند قلعه در مکه و مدینه و بیت المقدس بنا کرد و در مصر و شام و غزه آثار بزرگی از خود به یادگار گذاشت، او از مصر به فرات رفت و از آنجا به سال 884 به حج عزیمت نمود و جنگهائی میان او و سلطان بایزید اتفاق افتاد و سپس قرار صلحی بین او و سلطان بایزید به سال 896 منعقد گردید، او راست: 1- رحله فی فلسطین و سوریا (به سال 1477 میلادی)، این کتاب به نام ’القول المستظرف فی سفر مولانا الملک الاشرف’ معروف است و به اهتمام استاد لنزونی در ایتالیا طبع شده است، (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1492 و زامباور ج 1 ص 164)، و رجوع به اشرف (قایتبای) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایتمام
تصویر ایتمام
ائتمام، قصد کردن، اقتدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایتمان
تصویر ایتمان
استوار داشتن امین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التماس
تصویر التماس
جستن چیزی، تضرع، خواهش، طلب کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
در آب فرو رفتن فرو رفتن در آب. اغتمام غمگین شدن اندوهناک گردیدن اندوهگین گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایماس
تصویر ایماس
بر ماسیدن پر ماسیدن (دست مالیدن به چیزی)
فرهنگ لغت هوشیار
آبفرویی به آب فروشدن سربه زیرآب فروبردن به آب فرو شدن فرو شدن در آب در آب غوطه خوردن به یک باره در آب فرو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التماس
تصویر التماس
((اِ تِ))
جستجو کردن، خواستن، خواهش، در خواست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغتماس
تصویر اغتماس
((اِ تِ))
فرو رفتن در آب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتماس
تصویر ارتماس
((اِ تِ))
به آب فرو شدن، در آب غوطه خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایتمان
تصویر ایتمان
((اِ تِ))
استوار داشتن، امین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از التماس
تصویر التماس
لابه، خواهش
فرهنگ واژه فارسی سره
استدعا، الحاح، تضرع، تقاضا، تمنا، خواهش، درخواست، فزع، لابه
فرهنگ واژه مترادف متضاد