- قاچاقچی
- کسی که مال التجارء ممنوع الورود و یا ممنوع المعامله بدون کسب اجازه از دولت و یا پرداختن گمرک وارد کند یا بفروشد
معنی قاچاقچی - جستجوی لغت در جدول جو
- قاچاقچی
- کسی که به معاملات غیرقانونی می پردازد
- قاچاقچی
- کسی که کالای غیرمجاز خرید و فروش کند یا به خرید و فروش غیرمجاز کالایی بپردازد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گریزکی بنحو قاچاق بطور غیر قانونی و پنهانی: قاچاقی وارد مرز شد
ترکی زینگر کسی که زین ها را تعمیر کند سراج
کلاه دوز
آبدار شرابدار، آشپز، سفره چی، خدمتکار
قایق ران، رانندۀ قایق، آنکه قایق رانی می کند، پاروزن در قایق پارویی
مامور قرق و خلوت ساختن راه یا محلی قرقچی
فردی از قبچاق. از مردم قفچاق
ترکی بلمران توتنران کرجیران قایق ران
از مردم قفچاق
خیاط، دوزنده
خیاط، دوزنده، درزی
آنچه که در ورود آن به کشور و یا معامله آن از طرف دولت ممنوع است، ممنوع المعامله، کار پنهانی
خرید و فروش اجناس به طور غیرقانونی
خرید و فروش کالاهایی که معاملۀ آن ها در انحصار دولت یا ممنوع است، وارد کردن یا صادر کردن کالاهایی که ورود و صدور آن ها ممنوع است، ویژگی کالایی که معاملۀ آن ممنوع باشد