جدول جو
جدول جو

معنی قاچاقچی

قاچاقچی
کسی که به معاملات غیرقانونی می پردازد
تصویری از قاچاقچی
تصویر قاچاقچی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قاچاقچی

قاچاقچی

قاچاقچی
کسی که مال التجارء ممنوع الورود و یا ممنوع المعامله بدون کسب اجازه از دولت و یا پرداختن گمرک وارد کند یا بفروشد
فرهنگ لغت هوشیار

قاچاقچی

قاچاقچی
کسی که کالای غیرمجاز خرید و فروش کند یا به خرید و فروش غیرمجاز کالایی بپردازد
فرهنگ فارسی عمید

قاچاقچی

قاچاقچی
کسی که مال التجارۀ ممنوع الورود و یا ممنوع المعامله بدون کسب اجازه ای از دولت و یا پرداختن گمرک وارد کند یا بفروشد، آنکه کالا از بیراهه گذراند،
- امثال:
وای به وقتی که قاچاقچی گمرکچی شود
لغت نامه دهخدا

قاچاقی

قاچاقی
گریزکی بنحو قاچاق بطور غیر قانونی و پنهانی: قاچاقی وارد مرز شد
قاچاقی
فرهنگ لغت هوشیار

پیچاقچی

پیچاقچی
دهی از دهستان حومه بخش صائین دژ شهرستان مراغه، واقع در 23هزارگزی جنوب خاوری صائین دژ و 15هزارگزی خاور راه ارابه رو صائین دژ به تکاب، کوهستانی، معتدل، دارای 218 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و کرچک و بادام و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آن جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

قاچاقاچ

قاچاقاچ
دهی است جزء دهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران در 48هزارگزی جنوب باختر شهر ری و 16هزارگزی باختری راه شوسۀ قم، در جلگه واقع و هوای آن معتدل است، 120 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصولات آن غلات و صیفی است، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم و جوال بافی است، راه مالرو دارد و از رباطکریم ماشین میتوان برد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا