جدول جو
جدول جو

معنی قاطرخانه - جستجوی لغت در جدول جو

قاطرخانه
(طِ نَ / نِ)
محل نگهداری قاطرها
لغت نامه دهخدا
قاطرخانه
محل نگهداری قاطرها
تصویری از قاطرخانه
تصویر قاطرخانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قاطربان
تصویر قاطربان
قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، استروان، استربان، استردار، قاطردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارخانه
تصویر کارخانه
ساختمانی که در آن به وسیلۀ ماشین آلات به تولید کالا می پردازند، آشپزخانه، موتور مثلاً کارخانۀ ساعت، کنایه از کارگاه نقاشی یا جای پرنقش، برای مثال آن پری پیکر حصارنشین / بود نقاش کارخانۀ چین (نظامی۴ - ۶۵۹)،
کنایه از دنیا، جهان، گیتی، مجموعۀ آلات و ادوات جنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قمارخانه
تصویر قمارخانه
محلی که در آن قمار بازی می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قورخانه
تصویر قورخانه
زرادخانه، اسلحه خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
خیمه، چادر و لوازمی که در سفر با خود می برند، انبار و جای نگهداری کالاها
فرهنگ فارسی عمید
(طِ نَ / نِ)
جایگاه و خانه شاطران. فراش خانه. رجوع به شاطر شود
لغت نامه دهخدا
(عَطْ طا نَ / نِ)
محلی که عطار در آن به کار پردازد. داروخانه، و این از متداولات عهد صفویه است. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به عطار شود: صاحب جمع عطارخانه مبلغ ده تومان مواجب و از ابتیاع و انفاذ به دستور سایر بیوتات رسوم داشته. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 72) ، اجتماع عطاران. صنف عطار
لغت نامه دهخدا
(مُ مِ نَ / نِ)
جایی که آنجا قمار بازند. (آنندراج). قمارخانه. (ناظم الاطباء) :
بخیلی کو به یک جو زر بمیرد
چرا گرد مقامرخانه گردد.
عطار (دیوان چ تفضلی ص 136).
رهروان رفتند پیش گنج باز
در مقامرخانه تو شش پنج باز.
عطار (مصیبت نامه چ نورانی وصال ص 73).
به مردم عرض جمعیت کن از ایشان دگر بستان
مقامرخانه است افلاک زر بنما و زر بستان.
سلیم (از بهار عجم و آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ قا / نَقْ قانَ / نِ)
جائی که در آن نوبت نوازند. (آنندراج). جائی که در آن روزی دو مرتبه نوبت می زنند. (ناظم الاطباء). نقاره خانه. رجوع به نقاره خانه شود
لغت نامه دهخدا
آنجائی که عده بسیاری کارگر بیک نوع کار اشتغال ورزند با چرخی و دستگاهی یا بی آن
فرهنگ لغت هوشیار
بجولخانه، منگخانه (قمار خانه) جایی که در آن با قاب گوسفند بازی کنند، قمارخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطربان
تصویر قاطربان
آنکه قاطرها را نگهبانی و راهنمایی کند قاطرچی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قورخانه
تصویر قورخانه
اسلحه خانه و جای ساختن اسلحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
خانه بار، انبار، تجارتخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمارخانه
تصویر قمارخانه
منگسرای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاطر خانه
تصویر شاطر خانه
محل اجتماع شاطران (قاجاریه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاطرخانه
تصویر شاطرخانه
نوندخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
((نِ))
محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار، کیسه ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد، بسته های کالا، چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارخانه
تصویر کارخانه
((نِ))
جایی که عده بسیاری کارگر به صنعت یا پیشه ای مشغول هستند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قورخانه
تصویر قورخانه
((نِ))
کارخانه اسلحه سازی
فرهنگ فارسی معین
قابخانه، قمره، کازینو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از قاطعانه
تصویر قاطعانه
Decisively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قاطعانه
تصویر قاطعانه
de manière décisive
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قاطعانه
تصویر قاطعانه
दृढ़ता से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قاطعانه
تصویر قاطعانه
beslissend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قاطعانه
تصویر قاطعانه
decisivamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قاطعانه
تصویر قاطعانه
entscheidend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قاطعانه
تصویر قاطعانه
de manera decisiva
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قاطعانه
تصویر قاطعانه
рішуче
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قاطعانه
تصویر قاطعانه
решительно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قاطعانه
تصویر قاطعانه
zdecydowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قاطعانه
تصویر قاطعانه
de forma decisiva
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قاطعانه
تصویر قاطعانه
dengan tegas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی