جدول جو
جدول جو

معنی قاضب - جستجوی لغت در جدول جو

قاضب
تیغ بران، شمشیر تیز و برّان، صارم، شمشیر آبدار، جوهردار، حسام، جراز، شربت الماس، صمصام، غفج
تصویری از قاضب
تصویر قاضب
فرهنگ فارسی عمید
قاضب
(ضِ)
قاطع. بران. برنده: سیف قاضب، شمشیر بران. (ناظم الاطباء). ج، قواضب و قضب
لغت نامه دهخدا
قاضب
شمشیر برنده
تصویری از قاضب
تصویر قاضب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قاضی
تصویر قاضی
کسی که از طرف قوۀ قضائیه یا حاکم وظیفۀ رسیدگی و حل و فصل دعاوی مردم را دارد، حاکم شرع، دادرس، رواکنندۀ حاجت
قاضی فلک (چرخ): در علم نجوم کنایه از ستارۀ مشتری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قابض
تصویر قابض
دارویی که باعث ایجاد خشکی در روده ها و رفع اسهال می شود، گیرنده، درمشت گیرنده، تنگ کننده، درهم کشنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قالب
تصویر قالب
ظرفی که در آن فلز گداخته یا چیز دیگر را می ریزند تا به شکل و اندازۀ آن درآید، تکۀ چوب تراشیده به اندازۀ پای انسان که درون کفش می گذارند،
شکل، هیبت، جسم، تن، بدن، کالبد، واحد شمارش برای قطعات بریده شده از قبیل صابون و کره
قالب تهی کردن: کنایه از مردن
قالب زدن: چیزی را در قالب درآوردن، کنایه از جعل کردن، دروغ گفتن
قالب کردن: کنایه از فریب دادن کسی در معامله و جنسی را گران تر از قیمت واقعی به او فروختن، چیزی را در قالب قرار دادن، قالب گیری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قواضب
تصویر قواضب
قاضب ها، تیغهای بران، شمشیرهای تیز و برّان، صارم ها، شمشیر آبدارها، جوهردارها، حسام ها، جرازها، شربت الماس ها، صمصام ها، غفج ها، جمع واژۀ قاضب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قارب
تصویر قارب
قایق، کرجی، کشتی کوچک
فرهنگ فارسی عمید
(مَ ضِ)
جمع واژۀ مقضبه. (ذیل اقرب الموارد). رجوع به مقضبه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قواضب
تصویر قواضب
جمع قاضب، تیغ های بران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرضب
تصویر قرضب
تفاله درگربال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاصب
تصویر قاصب
نی نواز، گوشتفروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناضب
تصویر ناضب
آبگیر خشک، جای دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاضب
تصویر هاضب
بارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قضاب
تصویر قضاب
گل گوشی از گیاهان یا قضاب مصری. گل تلفنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانب
تصویر قانب
پیک، گرگ زوزه کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابض
تصویر قابض
بیرون کشنده، درآورنده، قابض روح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاشب
تصویر قاشب
آکجوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطب
تصویر قاطب
ترشروی مرد، شیر نر
فرهنگ لغت هوشیار
داور، حکم کننده، فقیهی که مرافعات را موافق قوانین کلی شرع فیصله دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاعب
تصویر قاعب
گرگ زوزه کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قارب
تصویر قارب
کرجی بلم، آبجوی
فرهنگ لغت هوشیار
شکل و هیات، کالبد، ظرفی خالی که جسمی شکل پذیر را در آن نهاده بصورت فضای آن ظرف در آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاحب
تصویر قاحب
سرفه سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاضب
تصویر خاضب
خضاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راضب
تصویر راضب
رگبار، کنار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابض
تصویر قابض
((بِ))
گیرنده، در مشت گیرنده، در طب دارویی که یبوست ایجاد کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قالب
تصویر قالب
((لِ))
پیکر، هیکل، شکل، هیئت، آلتی که جسمی شکل پذیر را در داخل یا خارج آن نهاده به صورت آن آلت درآورند، قالب کفش، واحدی برای قطعات بریده معین، قالب پنیر، جزو، رکن (علم عروض)، تهی کردن، بی نهایت ترسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاضی
تصویر قاضی
داور و حکم کننده
تنها به قاضی رفتن: کنایه از به سخن و عقیده مخالف توجه نکردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاضی
تصویر قاضی
دادرس، دادور، داور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قالب
تصویر قالب
چارچوب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قابض
تصویر قابض
Gripping
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قابض
تصویر قابض
agarrando
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قابض
تصویر قابض
ergreifend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قابض
تصویر قابض
chwytający
دیکشنری فارسی به لهستانی