- قاذورات
- قاذوره، نجاست از قبیل ادرار و مدفوع، کار زشت، گناه فاحش، زنا، پلیدی، مردار، آنکه به سبب بدخویی با دیگران مراوده و آمیزش نداشته باشد
معنی قاذورات - جستجوی لغت در جدول جو
- قاذورات
- جمع قاذوره، پلیدی ها آخال قاذوره پلیدیها نجاستها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دشواری ها، مشکلات، گرفتاری ها، پیشامدهای ناگوار
آماس گوشک
جمع ماثوره
جمع محذوره، ترسناک ها پرهیز شدگان جنگ ها جمع محذوره (محذور) : دور شده ها: پرهیز شده ها، موانع، مشقات گرفتاریها: یکدیگر را در مهالک و محذورات معین و یاور بودند
جمع امور، کارها جمع امور، جمع الجمع امر: (صدر اعظم امورات لازمه مهمه را بخاکپای مبارک عرضه داشته) (از لایحه قانون مشیر الدوله صدر اعظم که بصحه ّ ناصرالدین شاه رسیده)
جمع واژۀ قاصر، کوتاه، نارسا، عاجز، قصور کننده، کوتاهی کننده
نجاست از قبیل ادرار و مدفوع، کار زشت، گناه فاحش
زنا، پلیدی
مردار
کسی که به سبب بدخویی با دیگران مراوده و آمیزش نداشته باشد
زنا، پلیدی
مردار
کسی که به سبب بدخویی با دیگران مراوده و آمیزش نداشته باشد
گناه فاحش، کار زشت
جمع قاصره، کوتاهی کنندگان مونث قاصر، زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد، جمع قاسرات
جمع قاهره
آنچه از نقد و جنس که برای اماکن مشرفه فرستند، طعام فاتحه روح بزرگان
جمع قاره، کوههای کوچک
پلید پندار بد دل