جدول جو
جدول جو

معنی قادر - جستجوی لغت در جدول جو

قادر
توانا، توانمند، نیرومند
تصویری از قادر
تصویر قادر
فرهنگ واژه فارسی سره
قادر
(پسرانه)
دارای قدرت، توانا، از نامهای خداوند
تصویری از قادر
تصویر قادر
فرهنگ نامهای ایرانی
قادر
باقدرت، توانا، نیرومند
تصویری از قادر
تصویر قادر
فرهنگ فارسی عمید
قادر
توانا، با قدرت، مقتدر، نامی از نامهای خدایتعالی
تصویری از قادر
تصویر قادر
فرهنگ لغت هوشیار
قادر
((دِ))
توانا، نیرومند
تصویری از قادر
تصویر قادر
فرهنگ فارسی معین
قادر
Capable
تصویری از قادر
تصویر قادر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قادر
capaz
دیکشنری فارسی به پرتغالی
قادر
fähig
دیکشنری فارسی به آلمانی
قادر
zdolny
دیکشنری فارسی به لهستانی
قادر
способный
دیکشنری فارسی به روسی
قادر
здатний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
قادر
capaz
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
قادر
capable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قادر
capace
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
قادر
in staat
دیکشنری فارسی به هلندی
قادر
सक्षम
دیکشنری فارسی به هندی
قادر
mampu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
قادر
قادرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
قادر
능력 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
قادر
מסוגל
دیکشنری فارسی به عبری
قادر
能够的
دیکشنری فارسی به چینی
قادر
有能な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
قادر
yetenekli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
قادر
uwezo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
قادر
สามารถ
دیکشنری فارسی به تایلندی
قادر
সক্ষম
دیکشنری فارسی به بنگالی
قادر
قابل
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در تازی نیامده توانایی چیرگی، هریک از پیروان عبد القادر گیلانی، جامه چسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قادره
تصویر قادره
مونث قادر بنگرید به قادر مونث قادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادر
تصویر نادر
(پسرانه)
کمیاب، بی همتا، آنچه به ندرت یافت شود، نام مؤسس سلسله افشاریه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قاطر
تصویر قاطر
استر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مادر
تصویر مادر
والده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پادر
تصویر پادر
لاتینی کشیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادر
تصویر بادر
(دخترانه)
حرکت باد، فریشته مأمور باد (نگارش کردی: بادهر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قاهر
تصویر قاهر
(پسرانه)
چیره، توانا
فرهنگ نامهای ایرانی