- قابلیه
- قابلیت در فارسی در برخی فرهنگ ها پنداشته اند که قابلیت ساخته فارسی گویان است و قابلیه تازی نیست که برداشت نادرستی است شایندگی شایستگی، پذیرندگی پذیرفتن، فراخوری در خوری، توان توانش
معنی قابلیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
توانایی
شایستگی، سزاواری، آمادگی برای قبول امری یا حالتی، استعداد
سزاواری، استعداد، لیاقت
ظرف بزرگ مسین با در و سرپوش که بر روی هم استوار است و جهت نگهداری پلو و غیره بکار میرود
((بِ یَّ))
فرهنگ فارسی معین
شایستگی، استعداد، استعداد قبول، منفعل شدن، انفعال، مقابل فاعلیت، امکان، هنر، معرفت، کفایت
ظرف بزرگ فلزی دردار که در آن خوراک می ریزند یا چیزی در آن می پزند
Capability
capacidade
Fähigkeit
zdolność
способность
здатність
capacidad
capacité
capacità
capaciteit
क्षमता
kemampuan
قدرةٌ
יכולת
ความสามารถ
قابلیت
সক্ষমতা
مونث قابل شایندک شایسته زن، پایندان (ضامن)، شب آینده، دایه، پازاج باراج ماناف ماما مونث قابل، زن شایسته، زنی که بچه زایاند ماما مام ناف ماماچه، زنی که بچه را پرورش دهد دایه، ظرفی که مایع مقطر از قرع و انبیق در آن جمع گردد و میز آب را در آن نهند
زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را می گیرد، ماما، دایه
قابل
قابل
روبه رویی، رویارویی
کانایش