جدول جو
جدول جو

معنی قابله

قابله((بِ لَ یا لِ))
پذیرنده، زن شایسته، ماما
تصویری از قابله
تصویر قابله
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قابله

قابله

قابله
مونث قابل شایندک شایسته زن، پایندان (ضامن)، شب آینده، دایه، پازاج باراج ماناف ماما مونث قابل، زن شایسته، زنی که بچه زایاند ماما مام ناف ماماچه، زنی که بچه را پرورش دهد دایه، ظرفی که مایع مقطر از قرع و انبیق در آن جمع گردد و میز آب را در آن نهند
فرهنگ لغت هوشیار

قابله

قابله
زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را می گیرد، ماما، دایه
قابل
قابله
فرهنگ فارسی عمید

قابله

قابله
از نواحی صنعاء شرقی است در یمن. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا