جدول جو
جدول جو

معنی فیلخانه - جستجوی لغت در جدول جو

فیلخانه
(نِ)
دهی است از دهستان دربقاضی از بخش حومه شهرستان نیشابور که دارای 265 سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
فیلخانه
(نَ / نِ)
پیلخانه. (فرهنگ فارسی معین). جایی که در آن پیل ها را نگهداری می کنند. پیل بند. فیلبند: گوسفند از بیم آتش خود را در فیلخانه افکند. (سندبادنامه). رجوع به فیل بند شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فیلمخانه
تصویر فیلمخانه
فیلمخانه یا سینماتک (Cinematheque) به سازمان ها یا موسساتی اشاره دارد که به جمع آوری، نگهداری، حفظ و نمایش فیلم های سینمایی می پردازند. فیلمخانه ها معمولاً نقش مهمی در حفاظت از میراث سینمایی و ارائه آن به عموم مردم دارند. آن ها ممکن است مجموعه ای از فیلم های کلاسیک، نادر، مستندها، آثار کوتاه و دیگر شکل های سینمایی را شامل شوند. این موسسات معمولاً به عنوان مراکزی برای تحقیق و مطالعه در زمینه سینما نیز شناخته می شوند.
ویژگی ها و وظایف فیلمخانه ها
1. جمع آوری و نگهداری فیلم ها: فیلمخانه ها معمولاً مجموعه ای بزرگ از فیلم های سینمایی از دوره های مختلف و از سراسر جهان را نگهداری می کنند. این شامل فیلم های کلاسیک، آثار نادر و فیلم های مستند می شود.
2. حفاظت و ترمیم: یکی از وظایف اصلی فیلمخانه ها، حفاظت و ترمیم فیلم های قدیمی و آسیب دیده است. این کار برای حفظ تاریخ سینما و جلوگیری از نابودی آثار ارزشمند انجام می شود.
3. نمایش فیلم: فیلمخانه ها به طور منظم فیلم های مجموعه خود را برای عموم به نمایش می گذارند. این نمایش ها می توانند شامل برنامه های ویژه، جشنواره ها، نمایش های موضوعی و بزرگداشت ها باشند.
4. تحقیق و آموزش: فیلمخانه ها اغلب منابع و امکاناتی برای پژوهشگران و دانشجویان فراهم می کنند. آن ها ممکن است شامل آرشیوهای کاغذی، عکس ها، پوسترها و اسناد مرتبط با تاریخ سینما باشند.
5. برگزاری رویدادها و برنامه های فرهنگی: بسیاری از فیلمخانه ها رویدادهای فرهنگی و آموزشی مانند کارگاه ها، سمینارها و نمایشگاه های مرتبط با سینما برگزار می کنند.
فیلمخانه های معروف جهان
- سینماتک فرانسه (Cinémathèque Française): یکی از معروف ترین و قدیمی ترین فیلمخانه های جهان که در پاریس واقع شده است و مجموعه ای بزرگ از فیلم ها و اسناد سینمایی را نگهداری می کند.
- موزه هنر مدرن (MoMA) در نیویورک: این موزه نیز دارای بخش سینمایی قدرتمندی است که به جمع آوری و نمایش فیلم های هنری و تاریخی می پردازد.
- بنیاد فیلم آمریکا (AFI): این بنیاد در لس آنجلس واقع شده و به حفاظت، ترمیم و نمایش فیلم های آمریکایی می پردازد.
اهمیت فیلمخانه ها
فیلمخانه ها نقش حیاتی در حفظ تاریخ سینما و ارائه آن به نسل های آینده دارند. آن ها با نگهداری و ترمیم فیلم ها، کمک می کنند تا آثار سینمایی از فراموشی نجات یابند و در دسترس علاقه مندان و پژوهشگران قرار گیرند. همچنین با نمایش عمومی فیلم ها، این موسسات فرصتی را برای تجربه دوباره آثار کلاسیک و کشف فیلم های نادر و کمتر شناخته شده فراهم می کنند.
محل بایگانی یا آرشیو فیلمها که معمولا نمایشهای ویژه ای را دربرنامه خود دارد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از فردخانه
تصویر فردخانه
اتاقی در خانقاه که کسی در آنجا به چله می نشیند، چله خانه، خلوت خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیلخانه
تصویر خیلخانه
محل اقامت خدم وحشم در خانه، اقامتگاه سپاهیان، خاندان، دودمان، طایفه، برای مثال همه ملک عجم خزانۀ من / در عرب مانده خلیخانۀ من (نظامی۴ - ۵۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشخانه
تصویر پیشخانه
ایوان، پیشگاه خانه، جلوخان، لوازم زندگی و اسباب سفر که جلوتر فرستاده شود
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
خیمه ای که از کتان و یا از نی سازند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خیمه ای باشد بجهت دفع هوای گرم از کتان سازند و در درون آن برگ بید بگسترانند و بر اطراف آن آب می پاشند و این بمنزلۀ خس خانه هندوستان است و پیراهن کتان را نیز گفته اند. (آنندراج). بعضی گویند خانه ای باشد که از نی و علف سازند. (آنندراج) ، بعضی گویند که خانه ای باشد که اطراف آنرا از خار شتری برآورند و از بیرون پیوسته آب بر آن پاشند و از درون باد کنند بجهت دفع گرما و این در سیستان متعارف است. (آنندراج). خانه ای که جهت دفع گرما سازند و اطراف آنرا از خار شتر برآورند و از بیرون پیوسته آب بر وی پاشند. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خانه تابستانی که در آن برای ترویح خیش آویخته باشند. (بحر الجواهر). کوخ:
چو آفتاب شد ازاوج خود ب خانه ماه
به خیشخانه رو و برگ بید و باده بخواه.
ازرقی.
ز سردی نفس من تموز دی گردد
چه حاجت است درین دی بخیشخانه و خم.
خاقانی.
کافور خواه و بیدتر در خیشخانه باده خور
با ساقی فرخنده فر زو خانه فرخارآمده.
خاقانی.
و جوشن مجاهدت خصم از پشت بگشادند و بروساید ترفه تکیه فرمودند و بخیش خانه تنعم توجه نمودند. (تاریخ سلاجقۀ کرمان محمد بن ابراهیم). و ترکان گرسنه و بی نوا چون... دیدند در خیش خانه عیش خزیده و دراعۀ وقار برکشیده. (تاریخ سلاجقۀ کرمان محمد بن ابراهیم) ، پیراهن کتان، زر خالص. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
خیش خانه. (از ناظم الاطباء). رجوع به خیشخانه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
قصبه ای است در ایالت میرات از هندوستان. واقع در 35 هزارگزی جنوب غربی میرات. دارای دو بت خانه بزرگ و دستگاههای منسوجات پنبه ای و تجارتی رایج. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
فیل خانه. جایی که در آن پیلان را بندند. (آنندراج). جای نگهداری فیلان: گوسفند ازبیم آتش خود را در پیلخانه اوگند... آتش در نی افتاد و قوت گرفت و پیلخانه درگرفت. (سندبادنامه ص 82)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
اسبهای بارکش که در کارزارحمل بار و بنه می کنند. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(طَ نَ / نِ)
نقاره خانه
لغت نامه دهخدا
(وْ نَ / نِ)
خانه دیو. محل دیو. جایگاه دیو. دیوخان:
او در آن دیوخانه رفته ز هوش
کآمد آواز آدمیش بگوش.
نظامی.
خانه دیو، دیوخانه بود
گر خود ایوان خسروانه بود.
نظامی.
دیوخانه کرده بودی سینه را
قبله ای سازیده بودی کینه را.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
هیل که به تازی قاقلۀ صغار گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غُ نَ / نِ)
حمام. (از غیاث اللغات) (آنندراج). گرمابه. صاحب آنندراج گوید: شیرشاه در عهد سلطنت خود در قلعۀ حضرت دهلی مکانی مقرر کرده بعد فراغ از غسل در آن مینشست و گیسوان خود را در آنجا خشک میکرد، چون نوبت به جلال الدین اکبر پادشاه رسید، آن را دیوان خاص نام گذاشت، و به قولی در ایام سابق در عهد سلاطین دیگر، امرا درمجلس مینشستند. چون نوبت به اکبر پادشاه رسید، او را این وضع خوش نیامد، و چون مطلق برطرف کردن را مناسب ندانست، خانه ای ساخت برای غسل، که در آنجا غسل میکرد، و چیزی فرش نمیکرد. چون امرا در آنجا می آمدند ناچار استاده مطالب به عرض میرساندند. از آن باز، رسم استاده ماندن به جا ماند، و آن مکان را غسلخانه میگفتند، هرچند رسم غسل نیز برطرف شد، و گمان این است که عام و خاص عبارت است از دیوان عام که آنجا همه خاص و عام را بار است، و دیوان خاص همان است که سابقاً آن را غسلخانه میگفتند، و عام و خاص را عالمگیر پادشاه به دیوان عام ملقب کرده است. (از آنندراج). مطهره. غسلخانه. (منتهی الارب) ، مبال. مبرز
لغت نامه دهخدا
(قَ / قِ نَ / نِ)
محبس. (آنندراج). حبس. زندان
لغت نامه دهخدا
(فَ نَ / نِ)
از: فرد عربی به معنی یگانه و تنها + خانه. (حاشیۀ برهان چ معین). خانه ای باشد که مردم غریب از راه رسیده در آنجا فرودآیند، خلوت را نیز گویند و آن خانه ای باشد که در خانقاه سازند یعنی چله خانه و آن خانه کوچکی باشدکه مردم در آن به چله نشینند. (برهان) :
هر بیان آفتاب برهانی
هر سخن فرد خانه جانی.
سنائی
لغت نامه دهخدا
پیلبانی، (فرهنگ فارسی معین)، عمل و شغل پیلبان، پیلبانی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
آنجا که غول باشد. محل غول و دیو. رجوع به غول شود:
چون از آن غولخانه جان بردی
صافی آشام رستی از دردی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
منسوب به ایلخان، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(غَ / غِ نَ / نِ)
نهانخانه. (آنندراج). خانه غیب. عالم غیب. رجوع به غیب شود:
چو نور شمع ز فانوس در تجلی بود
فروغ حسن تو از غیب خانه تقدیر.
میرزا طاهر وحید (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ نَ / نِ)
خاندان. دودمان. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : سلطان... را که مستوفی بود هم در آن کوشک بفرمود گرفتن و چون هر دو را موقوف کردند بنه و خزانه و خیلخانه بغارتیدند. (راحهالصدور راوندی). و در سرای سلطان بجانب شرقی متاع تجار و رخت لشکریان بود جمله رجاله بغارتیدند و لشکری که بر جانب غزنی بودند جمله در سلاح رفته و صف کشیدند و خیلخانه نگاه می داشتند و سلطان در سرای سعدالدوله با ده پانزده نفر جاندار مانده بود. (راحه الصدور راوندی). لشکر قصد خیمۀ مجدالملک کردند او بگریخت و در نوبتی سلطان آمد خیل خانه او بغارتیدند و بسلطان پیغام دادند که او را بدست ما بازده. (راحهالصدور راوندی).
همه ملک عجم خزانۀ من
در عرب مانده خیل خانه من.
نظامی.
و آنکه را پادشه بیندازد
کسش از خیلخانه ننوازد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از مالخانه
تصویر مالخانه
هیرخانه انبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غولخانه
تصویر غولخانه
آنجا که غول باشد محل غول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیبخانه
تصویر غیبخانه
خانه غیب، عالم غیب، نهانخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غسلخانه
تصویر غسلخانه
حمام، گرمابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبلخانه
تصویر طبلخانه
نقاره خانه، دسته ای از نقاره چیان
فرهنگ لغت هوشیار
خانه ای که از نی و علف و خار و خس یا با پرده خیش سازند و بر آن آب باشند تا هوای داخل آن خنک گردد، خیمه ای که برای رفع هوای گرم از کتان سازند و درون آن برگ بید گسترانند و بر اطراف وی آب پاشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیلمخانه
تصویر فیلمخانه
رخشا گنج
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که در آن پیلان را نگاهدای کنند: گوسفند از بیم آتش خود را در پیلخانه او گند... آتش درنی افتاد وقتت گرفت و پیلخانه در گرفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیلخانه
تصویر خیلخانه
خاندان، طایفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیدخانه
تصویر قیدخانه
((~. نَ یا نِ))
محبس، زندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فردخانه
تصویر فردخانه
((فَ رْ دْ. نِ))
خلوت خانه، چله خانه، اطاقی در خانقاه برای چله نشستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیلخانه
تصویر خیلخانه
((خِ نِ))
خاندان، دودمان، طایفه
فرهنگ فارسی معین
((نِ))
خانه تابستانی که از نی یا پارچه کتان درست می کردند و بر آن آب می پاشیدند تا در اثر وزش باد از هوای خنک آن استفاده کنند
فرهنگ فارسی معین