- فیحاء
- زمین فراخ، سرای فراخ، آشام تند شوربای تند زمین فراخ، آشام باتوابل
معنی فیحاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وحی فرستادن، یان فرستاده، مغز شویی، الهام کردن، اشاره کردن مطلبی را، در ذهن کسی افکندن، القا امری، در دل افکندن، خفا فرستادن
لب گرده ای زن
جمع فصیح، زبان آوران: مردان مردان سخنور کسی که کلامش دارای فصاحت باشد زیان آور ترزبان، جمع فصحا (ء)
کویر فراخ
وحی فرستادن، الهام کردن، مطلبی را در ذهن یا دل کسی افکندن
زمین فراخ، آشام باتوابل
فراخ، وسیع