زمینی را گویند که بار اول آن را زراعت کرده باشند، (برهان)، زمینی که اول بار بکارند، (اسدی)، مؤلف نویسند: غلط است و معنی ’ابتکار’ دارد و در شعر بوشکور که شاهد اسدی است ’از فیال’ یعنی ’ابتکاراً واز روی ابتکار’، در حاشیۀ فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی نوشته شده: بزبان به لخیان نخست بود و از فیال یعنی از اول، از نخست، (یادداشتهای مؤلف) : پس این داستان کش بگفت از فیال ابر سیصدوسی وسه بود سال، ابوشکور
زمینی را گویند که بار اول آن را زراعت کرده باشند، (برهان)، زمینی که اول بار بکارند، (اسدی)، مؤلف نویسند: غلط است و معنی ’ابتکار’ دارد و در شعر بوشکور که شاهد اسدی است ’از فیال’ یعنی ’ابتکاراً واز روی ابتکار’، در حاشیۀ فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی نوشته شده: بزبان به لخیان نخست بود و از فیال یعنی از اول، از نخست، (یادداشتهای مؤلف) : پس این داستان کش بگفت از فیال ابر سیصدوسی وسه بود سال، ابوشکور
شکاف کوه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، درخت خرمایی که در حال شکوفه کردن باشد. (از منتهی الارب) ، زمین پست میان دو پشته. (منتهی الارب). - فالق الاصباح، شکافندۀ صبح، یعنی خدا. (از فرهنگ نظام) : فالق الاصباح اسرافیل وار جمله را در صورت آردآن دیار. مولوی. - فالق الحب، آفرینندۀآن یا برون آرندۀ برگش به شکافتن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
شکاف کوه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، درخت خرمایی که در حال شکوفه کردن باشد. (از منتهی الارب) ، زمین پست میان دو پشته. (منتهی الارب). - فالق الاصباح، شکافندۀ صبح، یعنی خدا. (از فرهنگ نظام) : فالق الاصباح اسرافیل وار جمله را در صورت آردآن دیار. مولوی. - فالق الحب، آفرینندۀآن یا برون آرندۀ برگش به شکافتن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
از ریشه پارسی پیلبان، پیلدار در لغت فرس آمده: زمینی باشد که اول بار بکارند. ابو شکور گوید: مرین داستان کس نگفت از فیال ابر سیصد و سی و سه بود سال. مرحود دهخدا در مورد معنی فوق نوشته ند: غلط است در شعر (ابو شکور) معنی ابتکارا می دهد کش بگفت از فیال. تیری که پیکان آن دو شاخه باشد
از ریشه پارسی پیلبان، پیلدار در لغت فرس آمده: زمینی باشد که اول بار بکارند. ابو شکور گوید: مرین داستان کس نگفت از فیال ابر سیصد و سی و سه بود سال. مرحود دهخدا در مورد معنی فوق نوشته ند: غلط است در شعر (ابو شکور) معنی ابتکارا می دهد کش بگفت از فیال. تیری که پیکان آن دو شاخه باشد