معنی فیلق فیلق پارسی تازی گشته پیله پتیار سختی، لشکر، بزرگمرد، شگفت آور، مردیک چشم، چغاز (سلیطه)پارسی تازی گشته پیله پتیار سختی، لشکر، بزرگمرد، شگفت آور، مردیک چشم، چغاز (سلیطه) فرهنگ لغت هوشیار