کاسر. ناقض. مفتت. که چیزی دیگر را شکند. (یادداشت مؤلف) ، ترد. که بشکند. که شکسته شود. که خود قابل شکستن باشد. زودشکن. (یادداشت مؤلف) ، پایین آورندۀ قیمت. که بها و ارج چیزی را کم کند. قیمت شکن: از بزرگان بصره یکی درآمد و بر بالین او نشست و دنیا را می نکوهید. رابعه گفت: تو سخت دنیا را دوست می داری، اگر دوست نمیداری چندینش یاد نکردیی که شکننده کالا خریدار بود. (تذکره الاولیاء عطار) ، شکست دهنده. قاهر. غالب. (یادداشت مؤلف). آزارنده. رنجاننده: مذلت مجاعت که قاصم ظهور شیران و شکننده دل دلیران است او را زبون و مغبون نگرداند. (سندبادنامه ص 164) ، باطل کننده: مفطر، شکننده روزه. (یادداشت مؤلف)
کاسر. ناقض. مفتت. که چیزی دیگر را شکند. (یادداشت مؤلف) ، ترد. که بشکند. که شکسته شود. که خود قابل شکستن باشد. زودشکن. (یادداشت مؤلف) ، پایین آورندۀ قیمت. که بها و ارج چیزی را کم کند. قیمت شکن: از بزرگان بصره یکی درآمد و بر بالین او نشست و دنیا را می نکوهید. رابعه گفت: تو سخت دنیا را دوست می داری، اگر دوست نمیداری چندینش یاد نکردیی که شکننده کالا خریدار بود. (تذکره الاولیاء عطار) ، شکست دهنده. قاهر. غالب. (یادداشت مؤلف). آزارنده. رنجاننده: مذلت مجاعت که قاصم ظهور شیران و شکننده دل دلیران است او را زبون و مغبون نگرداند. (سندبادنامه ص 164) ، باطل کننده: مفطر، شکننده روزه. (یادداشت مؤلف)