معنی فَسحَة - جستجوی لغت در جدول جو
فَسحَة
استراحت، یک فضا
ادامه...
اِستِراحَت، یِک فَضا
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فَرحَة
شادی و جشن، شادی
ادامه...
شادی و جَشن، شادی
دیکشنری عربی به فارسی
رَاحَة
آرامش، راحتی
ادامه...
آرامِش، راحَتی
دیکشنری عربی به فارسی
صَيحَة
مد دروغ، فریاد بزن
ادامه...
مُد دُروغ، فَریاد بِزَن
دیکشنری عربی به فارسی
قَسوَة
وحشیگری، سختی، بی رحمی، شقاوت، دل سنگی
ادامه...
وَحشیگَری، سَختی، بی رَحمی، شَقاوَت، دِل سَنگی
دیکشنری عربی به فارسی
فَجوَة
حفره، شکاف، پیش زمینه
ادامه...
حُفرِه، شِکاف، پیشِ زَمینِه
دیکشنری عربی به فارسی
فَجأَة
ناگهانی، به طور ناگهانی
ادامه...
ناگَهانی، بِه طُورِ ناگَهانی
دیکشنری عربی به فارسی
فَترَة
دوره، یک دوره، دوره ای
ادامه...
دَورِه، یِک دَورِه، دَورِه ای
دیکشنری عربی به فارسی
فَضلَة
ضایعات، صفرا
ادامه...
ضایِعات، صَفرا
دیکشنری عربی به فارسی
فَسَحَ
فضا دادن، پاک کرد
ادامه...
فَضا دادَن، پاک کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
بِطَرِيقَةٍ مريحةٍ وَفَسحَةٍ
به طور راحت و جادار، به روشی راحت و جادار
ادامه...
بِه طُورِ راحَت و جادار، بِه رَوِشی راحَت و جادار
دیکشنری عربی به فارسی