معنی فَسحَة
فَسحَة
استراحت، یک فضا
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با فَسحَة
فَرحَة
فَرحَة
شادی و جَشن، شادی
دیکشنری عربی به فارسی
رَاحَة
رَاحَة
آرامِش، راحَتی
دیکشنری عربی به فارسی
صَيحَة
صَيحَة
مُد دُروغ، فَریاد بِزَن
دیکشنری عربی به فارسی
قَسوَة
قَسوَة
وَحشیگَری، سَختی، بی رَحمی، شَقاوَت، دِل سَنگی
دیکشنری عربی به فارسی
فَجوَة
فَجوَة
حُفرِه، شِکاف، پیشِ زَمینِه
دیکشنری عربی به فارسی
فَجأَة
فَجأَة
ناگَهانی، بِه طُورِ ناگَهانی
دیکشنری عربی به فارسی
فَترَة
فَترَة
دَورِه، یِک دَورِه، دَورِه ای
دیکشنری عربی به فارسی
فَضلَة
فَضلَة
ضایِعات، صَفرا
دیکشنری عربی به فارسی
فَسَحَ
فَسَحَ
فَضا دادَن، پاک کَرد
دیکشنری عربی به فارسی