چشمۀ آب، مغاکچۀ برسوی ران اسب تا شکم که استخوانی نپوشد آنرا. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بعضی گویند که صیغۀ مبالغه است از فور به معنی جوشیدن، لیکن در عربی مستعمل نیست و از تصرف فارسیان مستعرب باشد. (غیاث از سراج). لوله ای آهنین که به منبعی در محلی مرتفع متصل است و از دهانۀ آن آب فوران کند. (فرهنگ فارسی معین) : اشک ندامت بر صفحات وجنات از فوارۀ دیدگان روان کرد. (سندبادنامه). آب از یک فرسنگ از سر کوه رانده و به فوارۀ برین سر بالا آورده. (ابن بلخی). - امثال: فواره چون بلند شود سرنگون شود، به کنایت، یعنی قدرت پایدار نیست. هر ترقی تنزلی به دنبال دارد
چشمۀ آب، مغاکچۀ برسوی ران اسب تا شکم که استخوانی نپوشد آنرا. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بعضی گویند که صیغۀ مبالغه است از فور به معنی جوشیدن، لیکن در عربی مستعمل نیست و از تصرف فارسیان مستعرب باشد. (غیاث از سراج). لوله ای آهنین که به منبعی در محلی مرتفع متصل است و از دهانۀ آن آب فوران کند. (فرهنگ فارسی معین) : اشک ندامت بر صفحات وجنات از فوارۀ دیدگان روان کرد. (سندبادنامه). آب از یک فرسنگ از سر کوه رانده و به فوارۀ برین سر بالا آورده. (ابن بلخی). - امثال: فواره چون بلند شود سرنگون شود، به کنایت، یعنی قدرت پایدار نیست. هر ترقی تنزلی به دنبال دارد
جمع واژۀ فائده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : در فوائد حکمای هند می آید که آن را که دوست نیست رامش نیست. (مرزبان نامه). ابوالفضل در لطایف ادب بارع تر بود و فوائد عرب را جامعتر. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به فواید شود
جَمعِ واژۀ فائده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : در فوائد حکمای هند می آید که آن را که دوست نیست رامش نیست. (مرزبان نامه). ابوالفضل در لطایف ادب بارع تر بود و فوائد عرب را جامعتر. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به فواید شود
اجناس میوه ها. جمع واژۀ فاکهه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی) : دو ساعد او چون دو درخت است مبارک انگشت بر او شاخ و بر او جود فواکه. منوچهری. از فواکه و مشموم و حلاوتها تمتع یافتن. (گلستان)
اجناس میوه ها. جَمعِ واژۀ فاکهه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی) : دو ساعد او چون دو درخت است مبارک انگشت بر او شاخ و بر او جود فواکه. منوچهری. از فواکه و مشموم و حلاوتها تمتع یافتن. (گلستان)