جدول جو
جدول جو

معنی فهض - جستجوی لغت در جدول جو

فهض
(ذَ)
سر شکستن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فضه
تصویر فضه
(دخترانه)
نقره سیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرض
تصویر فرض
(پسرانه)
پنداشت، تصور، آنچه به طور موقت به عنوان حقیقت یا واقعیت مطرح می شود بدون آنکه درستی آن ثابت شده باشد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فضه
تصویر فضه
سیم، نقره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهر
تصویر فهر
سنگی که با آن چیزی بسایند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهم
تصویر فهم
فهمیده، دانا، بافهم، آگاهانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرض
تصویر فرض
فرضه، محل عرضۀ کالا، بندرگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرض
تصویر فرض
آنچه به عنوان واقعیت موجود پذیرفته می شود تا درستی یا نادرستی آن بعداً معلوم شود، فرضیه، تصور
واجب، امر لازم و ضروری، آنچه خداوند بر انسان واجب کرده، فریضه
نوعی خرما
فرض کردن: پنداشتن، گمان کردن، واجب دانستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهد
تصویر فهد
یوزپلنگ، پستانداری درنده و گوشت خوار، شبیه پلنگ ولی کوچک تر از آنکه بر روی پوست خود خال های فراوان دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهم
تصویر فهم
دریافتن، درک کردن، دانستن، علم، دانش، قوۀ ادراک چیزی، بن مضارع فهمیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیض
تصویر فیض
سود، بهره و فایده، به ویژه از جنبۀ معنوی، کنایه از توفیق، سعادت، در تصوف آنچه به طریق الهام و بدون تحمل زحمت کسب به قلب القا می شود، بخشش، جود، روان گشتن آب، ریزش، آب روان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهل
تصویر فهل
گشاد فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیض
تصویر فیض
بخشش بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
فراموشی از یاد بردن، ناتوانی در سخن چوبی که کشتیبانان بدان کشتی رانند پاروی کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فهد
تصویر فهد
یوزپلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
سنگ دانه شکن دارو سای (صلایه) سنگی که بدان چهار مغز بشکنند سنگ صلایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فهم
تصویر فهم
دانستن و بدل دریافتن، دریافت
فرهنگ لغت هوشیار
نکره (نقره این واژه سغدی و پارسی است) آسیم سیم از توپال ها، نامی که بر زنان نهند نقره سیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرض
تصویر فرض
گمان و انکار، فرموده و واجب کرده خدای عز و جل بر بندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فهم
تصویر فهم
((فَ هْ))
درک کردن، دریافتن، درک، دریافت، نیروی فهم و ادراک، جمع افهام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فضه
تصویر فضه
((فِ ضِّ))
نقره، سیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فهد
تصویر فهد
((فَ))
یوز، یوزپلنگ، جمع فهود، افهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فهر
تصویر فهر
((فِ))
سنگ، سنگ زیرین آسیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فهل
تصویر فهل
((فَ هْ))
گشاد، فراخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فهه
تصویر فهه
((فِ هَ یا هِ))
چوبی که کشتی بانان بدان کشتی رانند، پاروی کشتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیض
تصویر فیض
((فَ یا فِ))
بسیار شدن آب، بسیاری، بسیاری آب، ریزش، بخشش، جود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرض
تصویر فرض
((فَ رْ))
واجب گردانیدن، پنداشتن، آن چه که خداوند بر انسان واجب کرده، گمان، پندار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیض
تصویر فیض
بهره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرض
تصویر فرض
انگار، انگاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فهم
تصویر فهم
دانایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرض
تصویر فرض
Presumption
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فیض
تصویر فیض
Grace
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرض
تصویر فرض
presunção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فیض
تصویر فیض
graça
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فرض
تصویر فرض
предположение
دیکشنری فارسی به روسی