آنچه به عنوان واقعیت موجود پذیرفته می شود تا درستی یا نادرستی آن بعداً معلوم شود، فرضیه، تصور واجب، امر لازم و ضروری، آنچه خداوند بر انسان واجب کرده، فریضه نوعی خرما فرض کردن: پنداشتن، گمان کردن، واجب دانستن
آنچه به عنوان واقعیت موجود پذیرفته می شود تا درستی یا نادرستی آن بعداً معلوم شود، فرضیه، تصور واجب، امر لازم و ضروری، آنچه خداوند بر انسان واجب کرده، فریضه نوعی خرما فرض کردن: پنداشتن، گمان کردن، واجب دانستن
سود، بهره و فایده، به ویژه از جنبۀ معنوی، کنایه از توفیق، سعادت، در تصوف آنچه به طریق الهام و بدون تحمل زحمت کسب به قلب القا می شود، بخشش، جود، روان گشتن آب، ریزش، آب روان
سود، بهره و فایده، به ویژه از جنبۀ معنوی، کنایه از توفیق، سعادت، در تصوف آنچه به طریق الهام و بدون تحمل زحمتِ کسب به قلب القا می شود، بخشش، جود، روان گشتن آب، ریزش، آب روان