مبتلا به که بیماری فتق، دبه خایه، غر، برای مثال عجب آید مرا ز تو که همی / چون کشی آن گران دو خایۀ فنج (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۲)، غری، فتق، کلان، بزرگ
مبتلا به که بیماری فتق، دبه خایه، غر، برای مِثال عجب آید مرا ز تو که همی / چون کشی آن گران دو خایۀ فنج (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۲)، غری، فتق، کلان، بزرگ
ظرف کوچک چینی یا بلوری که در آن چای یا قهوه می خورند ساعت آبی، وسیله ای برای اندازه گیری زمان در گذشته که در آن از جریان یکنواخت آب استفاده می شد و اسباب آن ظرفی بود با سوراخ کوچک که آب قطره قطره از آن می چکیده و با مدرج ساختن ظرف، گذشت زمان را اندازه می گرفتند و نوعی از آن ظرفی سوراخ دار بوده که آن را پنگان یا فنجان گفته اند، پنگان، پنگ، سرچه، فنجان
ظرف کوچک چینی یا بلوری که در آن چای یا قهوه می خورند ساعت آبی، وسیله ای برای اندازه گیری زمان در گذشته که در آن از جریان یکنواخت آب استفاده می شد و اسباب آن ظرفی بود با سوراخ کوچک که آب قطره قطره از آن می چکیده و با مدرج ساختن ظرف، گذشت زمان را اندازه می گرفتند و نوعی از آن ظرفی سوراخ دار بوده که آن را پنگان یا فنجان گفته اند، پَنگان، پَنگ، سرچه، فِنجان
قاشقی یا ظرفی چوبی برای کشیدن آب که در کنار چشمه ها و بعضی از راههادیده میشود و آن را از چوب درخت درست میکنند. (از فرهنگ شعوری). شعوری در شرح لغت کلمه صوصق به کار برده است و این کلمه هم به معنی قاشق چوبی است هم به معنی ظرفی چوبی که با لولۀ فلزی آن را درست میکنند وبا آن آب میکشند، و معلوم نیست مراد او کدام است
قاشقی یا ظرفی چوبی برای کشیدن آب که در کنار چشمه ها و بعضی از راههادیده میشود و آن را از چوب درخت درست میکنند. (از فرهنگ شعوری). شعوری در شرح لغت کلمه صوصق به کار برده است و این کلمه هم به معنی قاشق چوبی است هم به معنی ظرفی چوبی که با لولۀ فلزی آن را درست میکنند وبا آن آب میکشند، و معلوم نیست مراد او کدام است
حالتی است که آدمی را در وقت درآمدن تب واقع شود، و آن خمیازه، کش واکش و کمانکش بدن باشد، و به عربی قشعریره و تمطی خوانند. (برهان). بیاستو. آسا. دهن دره. خمیازه. ثوباء. دهان دره. فاژیدن. (یادداشت مؤلف) ، برف را نیز گویند. (برهان)
حالتی است که آدمی را در وقت درآمدن تب واقع شود، و آن خمیازه، کش واکش و کمانکش بدن باشد، و به عربی قشعریره و تمطی خوانند. (برهان). بیاستو. آسا. دهن دره. خمیازه. ثوباء. دهان دره. فاژیدن. (یادداشت مؤلف) ، برف را نیز گویند. (برهان)
بنگرید به فنجیون گیاهی است از تیره بیگزاسه از رده دو لپه ییها جدا گلبرگ. برگهایش منفرد و گلهایش دو پایه و میوه اش سته است منشا این گیاه از جاوه می باشد، تمام اعضای گیاه مذکور سمی است. از دانه هایش عصاره ای بدست می آورند که به عنوان مسهل به کار می رود فنجریون فلنجیون
بنگرید به فنجیون گیاهی است از تیره بیگزاسه از رده دو لپه ییها جدا گلبرگ. برگهایش منفرد و گلهایش دو پایه و میوه اش سته است منشا این گیاه از جاوه می باشد، تمام اعضای گیاه مذکور سمی است. از دانه هایش عصاره ای بدست می آورند که به عنوان مسهل به کار می رود فنجریون فلنجیون
لاتینی تازی گشته سته دار از گیاهان گیاهی است از تیره بیگزاسه از رده دو لپه ییها جدا گلبرگ. برگهایش منفرد و گلهایش دو پایه و میوه اش سته است منشا این گیاه از جاوه می باشد، تمام اعضای گیاه مذکور سمی است. از دانه هایش عصاره ای بدست می آورند که به عنوان مسهل به کار می رود فنجریون فلنجیون
لاتینی تازی گشته سته دار از گیاهان گیاهی است از تیره بیگزاسه از رده دو لپه ییها جدا گلبرگ. برگهایش منفرد و گلهایش دو پایه و میوه اش سته است منشا این گیاه از جاوه می باشد، تمام اعضای گیاه مذکور سمی است. از دانه هایش عصاره ای بدست می آورند که به عنوان مسهل به کار می رود فنجریون فلنجیون