- فناپذیر
- فناپذیرنده، فانی، ناپایدار
معنی فناپذیر - جستجوی لغت در جدول جو
- فناپذیر
- آنکه فانی شود ناپایدار، ناماندنی
- فناپذیر ((فَ. پَ))
- آن که فانی شود، فانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرا شوند آنکه فانی شود فانی مقابل فناناپذیر باقی
ناپذیرنده قبول ناکننده: (باران ازسنگ دریغ نیستوصحبت ازناپذیردریغ است. {توضیح در ترکیب بهمین معنی آید: اصلاح ناپذیر انکارناپذیر پند ناپذیر علاج ناپذیر
Indestructible
indestrutível
indestructible
niezniszczalny
неразрушимый
незнищенний
onverwoestbaar
unzerstörbar
indestructible
indistruttibile
अविनाशी
অদ্বিতীয়
yok edilemez
파괴할 수 없는
isiyoweza kuharibiwa
不可摧毁的
בלתי הרסני
tidak dapat dihancurkan
ไม่สามารถทำลายได้
غير مدمرٍ
ناقابل تباہ
اپوزیسیون
علاج پذیر، قابل معالجه و مداوا، چاره پذیر
پندپذیرنده، آنکه گوش به پند و اندرز بدهد، برای مثال نیک خواهان دهند پند ولیک / نیک بختان بوند پندپذیر (کلیله و دمنه - ۱۱۲)
ناپذیرنده قبول ناکننده مقابل پذیرا: (جسمهاء بسیط یاپذیراء کون وفساد بودند نا ناپذیراء کون و فساد)
ناپذیرنده