معنی فناپذیر - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فناپذیر
فناپذیر
- فناپذیر
- آنکه فانی شود. فانی. مقابل فناناپذیر. (فرهنگ فارسی معین). فناشونده و فانی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
فنا پذیر
- فنا پذیر
- فرا شوند آنکه فانی شود فانی مقابل فناناپذیر باقی
فرهنگ لغت هوشیار
ناپذیر
- ناپذیر
- ناپذیرنده قبول ناکننده: (باران ازسنگ دریغ نیستوصحبت ازناپذیردریغ است. {توضیح در ترکیب بهمین معنی آید: اصلاح ناپذیر انکارناپذیر پند ناپذیر علاج ناپذیر
فرهنگ لغت هوشیار